باسلام و احترام
به اطلاع کلیه مدیران و مشاوران مدارسی که در ارزیابی فعالیت های هفته بهداشت روان در سال تحصیلی جاری حائز رتبه های اول تا سوم گردیدند می رساند،تشویقی هفته مذکور چاپ و آماده دریافت می باشد.نماینده آموزشگاه جهت دریافت تشویقی (مدیران و مشاوران) در اسرع وقت به کارشناسی مشاوره ناحیه سه مراجعه نماید.
باسلام و احترام
گزراش آماری و تفضیلی مدارسی که دانش آموزان آن ها در اجرای آزمون های رغبت و توانایی ادراک شده ویژه طرح هدایت تحصیلی دانش آموزان پایه نهم مشارکت نداشتند(تأیید نهایی نشدگان)
مدیران و مشاوران مدارس ضمن دریافت فایل پیوست در اسرع وقت و قبل از اتمام بازه زمانی فرایند اجرای آزمون های رغبت و توانایی (هفتم بهمن ماه98)نسبت به برطرف نمودن نواقص موجود و شرکت دانش آموزان بازمانده نهایت جدیت و اهتمام لازم را مدنظر قرار دهند.مسئولیت عدم اجرای دستورالعمل مذکور برعهده مدیر مدرسه با توجه به ریاست کمیته هدایت تحصیلی در مدرسه می باشد.موفق و موید باشید.
کارشناسی مشاوره ناحیه سه
گزارش-آزمون-رغبت-و-توانایی-تایید-نهایی-نشدگان.xlsx
باورهای نادرست
باورهای غیرمنطقی و ناسازگارانه از مهمترین عوامل استرس زا محسوب میشود؛ بهعنوان مثال از دست دادن شغل یک رویداد فعالکننده است. یعنی فردی که شغلش را از دست داده از حالت آرامش و بیاعتنایی خارج شده و برای مقابله با این تغییر فعال میشود. باورهایی که در ذهن فرد وجود دارد نقش مؤثری در افزایش یا کاهش استرس و همچنین اقدامات فرد برای مقابله با عامل استرس زا ایفا میکند. باور به اینکه هرگز چنین شغلی را دوباره به دست نخواهم آورد» با پیامد احساس ناکامی شدید و احتمالاً افسردگی ناشی از آن همراه خواهد شد اما اگر باور فرد این باشد که با تلاش بیشتر احتمالاً شغل بهتری بهدست میآورم» با پیامدهای روانشناختی مساعدتری مواجه خواهد شد.
برخی از رایجترین باورهای غیرمنطقی عبارتاند از:
1- اجبار به جلب تأیید همه مردم ( باید بهگونهای رفتار کنم که مورد تأیید همه باشد.)
2- اجبار به کسب مهارت و شایستگی در سطح بالا ( باید حداقل در یک زمینه مهارت فوقالعاده داشته باشم.)
3- توقع اینکه رویدادها مطابق میل فرد باشند (نمیتوانم مخالفت و ممانعت را تحمل کنم.)
4-توقع اینکه دیگران همیشه منصفانه رفتار کنند.
5- باور به اینکه کنترلی بر عوامل ایجاد کننده فشار وجود ندارد (نمیتوانم فشارهای زندگی را کاهش دهم.)
6- باور به اینکه اجتناب از مسئولیت بهتر از قبول آن است.
باور به اینکه رفتارهای فعلی تحت تأثیر رویدادهای ناخوشایند گذشته است در واقع یکی از مهمترین راه های تعدیل استرس تغییر و اصلاح باورهای غیرمنطقی و ناسازگارانه است.
استرس یکی از مهمترین علل بروز اختلالات جسمی و روانی است؛ بررسیهای گوناگون نشان دهنده این است که 70 تا 90 درصد بیماریها با استرس ارتباط دارند؛ فهرست بیماریهای ناشی از استرس، سرطان، بیماری قلبی، آسم و میگرن را در برمیگیرد.
علل فیزیکی محیطی و اجتماعی استرس را اصطلاحاً عوامل استرس زا گویند؛ برخی استرس را پاسخ غیراختصاصی بدن به هر موقعیتی میدانند که نیاز به سازگاری داشته باشد؛ خواه موقعیت خوشایند باشد (ارتقای شغلی) و خواه ناخوشایند (اخراج ازکار)؛ البته یافتههای جدید نشان میدهد که بین استرس ناشی از موقعیت مطلوب و نامطلوب تفاوتهای فیزیولوژیک وجود دارد.
استرس با سلامتی و عملکرد ارتباط دارد؛ مقادیر کم آن موجب بهبود سلامتی و عملکرد میشود و مقادیر زیاد آن سلامتی را به خطر انداخته و عملکرد را دچار اختلال میکند.
چه عواملی استرس ایجاد میکنند؟
عوامل ایجاد کننده استرس را میتوان به دو دسته بیرونی و درونی تقسیم کرد؛ مهمترین عوامل استرس زای بیرونی عبارتند از مشکلات زندگی (مشکلات اقتصادی، ناامنی شغلی، کار طاقتفرسا) و دگرگونیهای زندگی (مرگ همسر، فرزند یا والدین، ازدواج، طلاق و مهاجرت)؛ اگر استرس از حد معینی فراتر رود به پریشانی تبدیل میشود و سلامتی و عملکرد فرد دچار اختلال میشوند.
بسیاری از ما ممکن است در صحبت های روزانه خود از اصطلاح IQ استفاده کنیم، بدون آن که از معنای دقیق آن اطلاعی داشته باشیم. IQ مخفف عبارت Intelligence Quotient است و معنای آن بهره هوشی است. روانشناسان برای محاسبه بهره هوشی از فرمولی ساده استفاده میکنند.در این فرمول سن ذهنی فرد بر سن زمانی او تقسیم و سپس در عدد 100 ضرب میشود. اگر بخواهیم کمی این فرمول را ساده تر کنیم میتوانیم بگوییم: اگر توانایی ذهنی فردی کاملا برابر با توانایی باشد که همسالان او در آن محدوده سنی دارند، بهره هوشی او مساوی با عدد 100 خواهد بود.
البته کمی بالا یا پایین تر بودن از عدد 100 نشانه دهنده هوش بالاتر یا پایین تر نمیتواند محسوب شود و متخصصان درباره تفسیر عدد به دست آمده با احتیاط زیادی عمل میکنند. در واقع به صورت معمول حد فاصل نمرات 90 تا 109 را به عنوان هوش متوسط در نظر میگیرند. البته روانشناسان برای این موضوع دلایلی دارند.
روانشناسان می گویند هر آزمونی دارای مقداری خطاست. این بدان معناست که به رغم دقیق بودن و اعتبار بالای یک آزمون باز هم ممکن است نتیجه به دست آمده صددرصد درست نباشد. به همین دلیل در زمان تفسیر نتایج لازم است کمی احتیاط کنیم و برفرض اگر نمره به دست آمده 92 بود سریع نگران توانایی ذهنی کودک نشویم چرا که ممکن است خطای آزمون باعث پایین آمدن چند نمره ای شده باشد.
بیشتر مردم به اشتباه فکر میکنند IQ چیزی است که از هنگام تولد ثابت میماند. در واقع مغز بینهایت انعطاف پذیر است و راههایی وجود دارد که میتوانید ضریب هوشیتان را بالا ببرید. حداقل اتفاقی که میافتد این است که میتوانید عملکرد مغزتان را افزایش بدهید و استراتژیهایی را یاد بگیرید که توانایی شما را برای فرا گرفتن، به خاطر سپردن و بهره وری از دانش و اطلاعاتتان بهبود ببخشد.
متخصصان معتقدند همه چیز از فناوری گرفته تا عادات غذایی و شیوه زندگی، بر عملکرد مغز ما تأثیر میگذارد و عادت های نادرست باعث افت کارایی ذهن و توانایی فکر کردن میشود. اخیرا، نتایج بررسی محققان کانادایی نشان داده است که مصرف میزان زیاد چربی های اشباع، تأثیر زیادی روی عملکرد مغز میگذارد و حتی به اعتیاد منجر میشود.
از سال 1930 به علت شرایط بهتر زندگی، بهبود تغذیه و تحصیلات، آی کیو» ی افراد در سراسر جهان بهتر شد، اما اکنون محققان ادعا میکنند که در سال های گذشته میزان بهره هوشی افراد کاهش پیدا کرده و از طرفی طی 50 سال اخیر هوش اجتماعی هم افت پیدا کرده است. محققان تأکید میکنند علاوه بر یاد گرفتن مهارت های جدید، موارد دیگری نیز برای حفظ آی کیو لازم است. در ادامه، به کارها و عاداتی که باعث کاهش بهره هوشی میشوند، میپردازیم.
انجام دادن چند کار با هم باعث کاهش آی کیو میشود. محققان میگویند مغز برای انجام دادن چند کار به طور همزمان با هم، طراحی نشده است. زمانی که فرد این کار را میکند و تمرکز خود را سریع از یک کار به کار دیگر معطوف میکند، هر بار این کار را انجام میدهد، به قسمت شناختی مغز آسیب میرسد. در این شرایط (سوخت مغز) سریع تر مصرف میشود و در نتیجه مغز سریع تر خسته میشود. انجام دادن چند کار با هم مانع از تفکر عمیق و خلاق میشود.
همه ما میدانیم که تقریبا یک روز پس از پرواز با هواپیما، فرد هنوز گیج است. این تأثیر میتواند چند هفته با فرد باقی بماند. نتایج بررسی روی نمونه های آزمایشگاهی نشان میدهد، اختلال ریتم شبانه روز (ساعت داخلی بدن)، کارایی هیپوکامپ مغز را کاهش میدهد. به گفته محققان، داشتن مشاغلی که شیفت کاری شب دارند و یا مسافرت های هوایی مداوم با اختلال رفتاری همراه هستند.
دسترسی نامحدود به اطلاعات، چه در منزل و چه در بیرون از منزل، با فشار دادن یک دکمه میتواند هم خوب باشد و هم بد. این که بتوانید آدرس ها، شماره تلفن ها، دستور غذا، اسم ها، رویدادها و … را به آسانی پیدا کنید، نیاز به یادآوری و به خاطر سپردن را در شما کاهش میدهد. اگرچه این فناوری به صورت مستقیم روی مغز تأثیر نمیگذارد، اما بر نحوه ذخیره کردن اطلاعات در حافظه تأثیر میگذارد؛ به عنوان مثال ما راحت تر میتوانیم به یاد بیاوریم که اطلاعات کجا ذخیره شده اند تا این که به یاد بیاوریم خود اطلاعات چه بوده اند.
به گفته متخصصان مایکروسافت، به طور میانگین در طول 15 سال، میزان تمرکز ما از 12 ثانیه به 8 ثانیه افت پیدا کرده است.
زیاده روی در مصرف میوه هم باعث کاهش آی کیو میشود. مصرف زیاد فروکتوز (قند طبیعی موجود در میوه ها) توانایی هورمون انسولین برای سوخت و ساز قند خون و تولید انرژی در بدن را کاهش میدهد. البته منظور مصرف خیلی زیاد میوه است، نه مصرف مورد نیاز روزانه هر فرد. در این میان میتوان با مصرف امگا- 3 از مغز محافظت کرد.
در گذشته گفته میشد که آدامس جویدن یک ورزش است که جریان خون را به مغز افزایش میدهد، اما آزمایش های اخیر، خلاف این موضوع را نشان میدهد. به گفته محققان، جویدن آدامس برای چند ساعت باعث حواس پرتی میشود و آی کیو را کاهش میدهد.
مصرف چربی های اشباع مانند (کره، نیمرو و…) مانع عملکرد دوپامین مغز میشود (دوپامین، انتقال دهنده عصبی حیاتی است). نتایج بررسی ها نشان میدهد که غذاهای چرب، عملکرد شناختی فرد را مختل میکند.
یکی از روشهای رایج برای اندازهگیری بهره هوشی در ایران استفاده از ابزار ماتریسهای پیشرونده ریون است
باسلام و احترام
موضوع دوره:آموزش مهارت خودآگاهی و تاب آوری در کنترل آسیب های اجتماعی در مدارس
با تیر و کمان کودکی ام در کوچه باغ های قدیمی
در انبوه درختان باران خورده
سینه گنجشکی را نشانه گرفته بودم که عاشق تو شدم
.
گنجشک بر شانه ام نشست
و من شکارچی ماهری شدم
از آن پس هرگز به شکار پرنده ای نرفتم
.
هروقت دلتنگم آواز می خوانم
پرنده می آید، پرنده می نشیند، پرنده را می بویم، پرنده را می بوسم، پرنده را رها می کنم
.
و چون شکار دیگری می شود کودکی ام را می بینم
در کوچه باغ های قدیمی
در کنار دیوار های باران خورده
با بوی کاهگل و آواز پرنده
به خود می پیچد و گریه می کند
.
های آواز چقدر تو را دوست دارم
شعر از مجموعه عاشقانه های ابری محمدابراهیم جعفری
موسیقی متن: آغوش خالی ، همایون شجریان
http://md.akharinkhabar.ir/api/stream/2000044220
باسلام و احترام
معرفی و دستورالعمل مرکز مشاوره روانشناختی اُمید ناحیه سه
فرم معرفی دانش آموز به مرکز مشاوره اُمید
باسلام و احترام
پیرو هشدارهای متعدد این سازمان مبنی بر سوء استفاده اشخاص و موسسات سودجو از نام و اعتبار سازمان سنجش آموزش کشور به اطلاع می رساند. با شکایت این سازمان و پیگیری موضوع توسط پلیس فتا و نیروی انتظامی عوامل کانال مجعول و غیر واقعی که به نام سازمان سنجش در فضای مجازی ( تلگرام ) فعالیت می کرد شناسایی ، دستگیر و جهت اقدامات بعدی تحویل مراجع قضایی شدند.
مجددا به اطلاع داوطلبان و شهروندان گرامی می رساند سازمان سنجش آموزش کشور هیچگونه فعالیت و اطلاع رسانی در فضای مجازی به جز کانالهای اطلاع رسانی داخل به نشانی ذیل ندارد.
پیام رسان سروش : http://sapp.ir/sanjeshprnoet
پیام رسان آی گپ : https://profile.igap.net/prnoetir
پیام رسان گپ: https://gap.im/prnoetir
پیام رسان بله: prnoetir@
پیام رسان ایتا : https://eitaa.com/prnoetir
درصورت مشاهده هرگونه اقدامات خلاف قوانین و مقررات و یا سوء استفاده احتمالی از نام و عنوان این سازمان را از طریق شماره تلفن های 36182152-026 و 36182151-026 و آدرس الکترونیکی hefazatazmon@sanjesh.org یا نشانی اینترنتی http://q.sanjesh.org/53479 به ستاد خبری اداره کل حراست سازمان سنجش آموزش کشور گزارش نمایند.
روابط عمومی سازمان سنجش آموزش کشور
کتاب از حال بد به حال خوب را پیشنهاد می کنم برای کسانی که حال خوب را بیرون از وجود خود جستجو میکنند و معتقدند که این حوادث بیرونی است که روحیات ما را می سازد
از حال بد به حال خوب : شناخت درمانی / دیوید برنز
برگردان : مهدی قراچه داغی . ـ تهران: آسیم٬ ۱۳۸۳
گازمن و بوش(2007) راهکارهایی را برای والدین مطرح کرده اند که عبارتند از : 1)به نوجوانان خود گوش دهید : نکته مهمی است که والدین بتوانند به نوجوانان خود گوش دهند.والدین باید بشناسند و احترام بگذارند به مسائلی که نوجوانان بازگو می کنند.والدین اغلب از احساس فرزندان و مشکلاتی که آنها با آن روبرو هستند بی خبرند یا آنرا کم اهمیت تلقی می کنند. 2)عمل در لحظه ی قابل تعلیم : صحبت کردن با نوجوانان اغلب به صورت نفر به نفر و جدی صورت نمی گیرد.لحظات قابل تعلیم بهترین زمان در طول روز برای صحبت کردن است و می توانند در زمان های متفاوتی در روز باشند مانند موقع انجام فعالیت های مشترک درخانه . والدینی که آگاه هستند و احساس می کنند که نوجوان احتیاج به صحبت کردن دارد بدنبال این لحظات قابل تعلیم می باشند.این موقعیت ها در دراز مدت مهمتر از یک سخنرانی بلند مدت هستند. 3)انتظارات واضح داشتن : نوجوانان نمی توانند فکر والدین خود را بخوانند به همین دلیل مهم است که والدین به وضوح درباره ی انتظاراتشان از رفتارها و ارزشها با نوجوانان ارتباط برقرار کنند.والدین نیاز دارند که با فرزندان خود صحبت کنند که چه چیزی درست و چه چیزی اشتباه است. 4)تمرکز بر آنچه که مهم است: بلوغ زمان جستجوی هویت و تجربه ی وظایف مختلف می باشد.این زمان ممکن است برای والدین گیج کننده و عصبانی کننده باشد. عوامل راهنما :در مورد مواردی که کودک شما یا والدین دیگر کودکان را مستقیما به خطر نمی اندازد حساس نشوید. والدین می بایست نگرانی کنترل و حفظ امنیت باشند. قوانین ایمنی نیازمند توضیح شفاف و اام ثبات می باشد. 5)عدم تمایل به مشهور بودن : لازم است که به یاد داشته باشیم پدر و مادر بودن(نه رفیق بودن)اولین نقش والدین است.این مسئله مهم است که از اصرار به انجام ترجیحات آنها(نوجوانان) و تلاش در جهت خوشایند آمدن آنها جلوگیری شود. )از صحبت های بدون کاربرد جلوگیری شود. این به معنی خودداری کردن والدین از مواجهه با فرزندانشان نیست.منظور بحث هایی است که اهدافی را دنبال نمی کنند و ممکن است خصومت به دنبال داشته باشد. 7)مؤدب باشید والدین از اینکه نوجوانان با آنها بی ادبانه برخورد کنند رنجیده خاطرمی شوند.اما باید مراقب باشتدکه آنهانیزهمچون فرزندانشان رفتارنکنند.والدین باید مراقب باشند که با حرفهایشان ته نوجوان حمله نکنند. 8)به نوجوانان کمک کنیم از طریق تجربه یاد بگیرند : والدین نمی توانند به صورت 24 ساعته نوجوانان خود را زیر نظر بگیرندو یااینکه آنها را از هر خطری را محافظت کنند. هنگامی که شرایط نامناسب پیش می آید والدین می بایست از آن شرایط برای یاد دادن مسائل از طریق تجربه استفاده کنند. گاهی وقتها مواجهه با شرایط و کار کردن خود آنها رفتارهایی را به آنها القا می کند که از هر سخنرانی بسیار موثرتر است. 9)تشویق کردن به مشارکت در فعالیت های مثبت : امروزه،فعالیت های زیادی وجود دارند که نوجوانان می توانند به آنها مشغول شوند بطوری که آنها را تشویق می کند شایستگی های خود را پیشرفت دهند و لذت ببرند. اگر نوجوانان شایستگی های خود را در جهت مثبتی رشد دهند احساس خوب بودن و پذیرفته شدن خواهند داشت. 10)به جوانان کمک کنید که تصمیمات درست بگیرند : والدین نمی توانند در همه حال،به فرزندانشان کمک کنند که انتخاب درستی داشته باشند، بنابراین این مسئله مهم است که نوجوانان را به مهارت های مورد نیاز برای اتخاذ تصمیم های خودشان مجهز کنیم. یکی از مهارت های مهم در تصمیم گیری ارزیابی سودمندی و هزینه ها ست. نتیجه گیری : صدمات و خسارت های جبران ناپذیررفتارهای پر خطر نوجوانان و بالا بودن هزینه های زمانی و مالی اقدامات تغییر رفتار در سطح فردی و اجتماعی ،پیشگیری را بهترین رویکرد برای کاهش رفتارهای پرخطر و تهدید کننده در سطح جامعه می باشد(سلیمانی نیا،1384) .نوجوانان اغلب برای اتخاذ رفتارهای پرخطر مستعد می باشند.بنابراین والدین و دیگر افرادی که به انها توجه دارند نیازمند حمایت از نوجوانان می باشند.والدین باید انتظاراتشان را به وضوح نشان دهند و باید کمک کنند تا نوجوانان در تشخیص خطرات مجهز شوند و اعتماد به نفس را در آنها افزایش دهند تاآنها بردباری داشته باشند در برابر فشارهای بیرونی که شاید منجر به نتایج منفی می شود(گازمن وبوش،2007)
باسلام و احترام
کلیپ مشاوره ای شماره 1
کلیپ مشاوره ای شماره2
یکی از موضوعاتی که خیلی به آن احترام و علاقه دارم و تصور میکنم سرنوشتساز است، هدف است.
یکی از مهارتهای زندگی، هدفگذاری است. از همان مهارتهایی است که در مدرسه و کلاس و دبیرستان و دانشگاه، آموزش دادهنمیشود. مگر آن که استاد یا معلمِ خردمندی باشد که جسته و گریخته، اهمیتِ هدفگذاری در زندگی را شرح دهد. مغز انسان خاصیت بسیار جالبی دارد. بسیار هدفگذار است. یعنی در زندگی هیچکس را نخواهیددید که بیهدف باشد. بلکه به طور اتوماتیک هدفمند میشود. چه برا آن آگاه باشد و چه نباشد.
هدف، ضرورتِ حرکت و زندگی است. یعنی کسی که هدف نداشته باشد، حتی نمیتواند راه برود.
فکرکنید صبح میخواهید از خانه بیرون بروید، میپرسند کجا میروید.
سوار ماشین میشوید. راننده از شما خواهدپرسید کجا میروید؟
میخواهید یک بلیط هواپیما بگیرید. به چه مقصدی؟
میخواهید تلفن بزنید. به چه کسی؟
مغز از شما میپرسد که منظور و هدفت چیست و چه خواستهای در رفتارت هست؟!
میتوانی تلفن بزنی تنها به این منظور که سلام کنی و ارتباط برقرار کنی. یا تلفن بزنی که آدرسی بپرسی، یا پولی قرض بگیری. ولی حتما قبل از هر اقدامی، هدفی انتظار میرود.
هدف، آنقدر مهم است که در خواب هم که هستید، مغز کارِ خودش را انجام میدهد.
لحظهای نیست که مغز و بدنِ شما بیهدف باشد.
اولین قانونِ هدف این است:
اگر هدف نگذارید، برایت هدف خواهندگذاشت.
اگر خودت برای زندگیات هدف گذاشتی، تمام کارهایت معنا و جهت پیدا میکند. کاراییات بالا میرود.
اما اگر خودت برای خودت هدف نگذاری یا غریزهات برایت هدف میگذارد یا دیگران برایت هدف میگذارند.
هدفگذاری یک مهارت است. این مهارت را باید یادبگیریم. مهارتی است که ما را دگرگون خواهدکرد.
یکی از فرقهای آدمهای کوچک و بزرگ، آرزوها و اهدافشان است.
آدمی که خیلی بزرگ میشود، برای آن است که هدف و آروزهایش بزرگ است.
آدمی که کوچک میماند، نه که وما آدم کوچکی است، اهداف کوچکی دارد یا هدف ندارد و مجبور است با اهداف کوچک بسازد.
یکی از علائمِ بیهدفی این است که نمیدانید وقت خود را چطور باید بگذرانید.
فرض بفرمایید میخواهید به طرف شمال بروید. وقتی بخواهید به طرف شمال بروید، تمام جهاتِ دیگر، از صحنهی دیدِ شما محو میشود و نه غربی وجود خواهدداشت و نه شرق و نه جنوب. در زندگی هم چنین است. اگر در زندگی، هدفم را تعیین کنم، خیلی کارها کنار خواهند رفت. تضادها هم حل میشود. تصمیم بر سرِ این که این باشد یا آن، موضوعیتش را از دست میدهد.
در داستان آلیس در سرزمین عجایب» یک قسمتی هست که آلیس به یک دوراهی میرسد…
از یک گربه میپرسد: من این راه را بروم یا آن راه را؟
گربه میپرسد: به دنبال چه هستی؟ کجا میخواهی بروی؟»
آلیس پاسخ میدهد به دنبال چیز خاصی نیستم. جای خاصی نمیخواهم بروم».
گربه میگوید: پس فرقی نمیکند. هر راهی انختاب کنی، برای خودش یک راهی است».
برای کسی که هدف ندارد، هر راهی یک راه است. برای همین دیگران میتوانند برای شما هدف تعیین کنند یا حتی رادیو و تلویزیون!
پدران و مادران و مربیان و مسئولین!
بهترین راهی که میتوان با آن جلوی اعتیاد و جرائم و کارهای ناشایست را گرفت، این است که: بچههایتان هدف داشتهباشند.
کسی که هدف دارد، احتمال معتاد شدنش خیلی کم است. کسی که هدف بزرگی دارد،احتمال این که یا آدم ناشایستی شود، خیلی کم میشود.
یکی از علل بزرگِ اعتیاد، ترس از زندگی است. کسانی که از زندگی واقعی میترسند، به موادمخدر گرایش مییابند. که در یک لحظهای آنها را آرام کند و از واقعیات زندگی دور شوند.
حالا جالب این که هدف برای شما شجاعت و رشادت ایجاد میکند.
بهقول حضرت حافظ:
گرچه راهیست پُر ازبیم، ز ما تا برِ دوست
رفتن آسان بُود از واقفِ منزل باشیداستانِ امیرارسلان» و فرُخلقای ماهرو»، رامین و وِیس»، لیلی و مجنون» و خسرو و شیرین» گویای چیست؟
شیرین»، هدف است. لیلی» هدف است.
خسرو و مجنون، من و شماییم.
اگر من و شما به چیزی گرایش و علاقه پیدا کنیم، ما را به دنبال خودش خواهدکشاند.
آنقدر میکِشد که از کوههای دوردست تا کاخش، جویِ شیر برایمان درست کند.
آنقدر میکِشد که کوهها بر ما هموار و دریاها برای ما خشک شود.
این نیروی عشق است.
عشق است که مشکلات را میراند.
عشق است که ترسها را میراند و عشق واقعی وقتی به وجود میآید که هدف وجود داشتهباشد.من امیدوارم روزی مسئولین آموزش و پرورش مهارت هدفگذاری و هدف داشتن را جزو مطالب درسی مدارس قرار دهند.
اصلا کتاب هدفگذاری داشته باشیم. از کودکستان، تا دانشجوی دکترا هدف گذاری را یادبگیرند و را تمرین کنند. هر کسی در حد خودش. و طرح داشتهباشند و بنویسند و بیاورند.این آزمایش دو بار در امریکا صورت انجام شده است:
ابتدا از دانشجویان یک دانشگاه پرسیدند شما هدفتان چیست؟»تنها ۳% از دانشجویان، اهدافشان را نوشتهبودند.
بعد از ۲۰ سال دوباره سراغ همان دانشجویان رفتند و دیدند تنها همان ۳% که اهدافشان را نوشتهبودند، جزو درجهافراد موفق اجتماع شدهاند.
آنهایی که هدف داشتند ولی ننوشتهبودند و تعدادشان هم کم بود، موفق بودند اما نه به اندازه دستهی اول! و بقیه سرگردان بودند.یاد بگیریم در زندگی هدفمند حرکت کنیم. هدف به زندگی و حرکت معنا میدهد. هدف شور و شوق و امید ایجاد میکند. زندگی را لذتبخش میکند. وقتی من در مسیری دارم حرکت میکنم تا به معشوقم برسم(که معشوق میتواند انسان یا خداوند یا ماشین و زمین و پول و شهرت باشد و هر چه صحیحتر و بزرگتر باشد، بهتر است)، شوق دارم و لذت میبرم. زندگی معنا پیدا خواهدکرد و شادتر زندگی میکنم. صبح اول وقت از خواب بیدار میشوم و شب دیر به بستر میروم. چرا که میخواهم به هدفم برسم.
در یکی از نمایشگاههای دوبی، به همرا یکی از دوستانم بودم. ناگهان جوانی بسیار شیکپوش و بااعتمادبهنفس و خندهرو، مرا دید و گفت استاد سلام عرض کردم. گفت: مرا میشناسید»؟
گفتم یک چیزهایی دارد یادم میآید.
گفت خاطرتان هست به من گفتید آیندهی اقتصادی تو روشن است و تو میلیونر میشوی؟»
گفتم بله یادم آدم به یک جوانی این حرف را زدم. آن جوان شما بودی؟»
گفت بله، در سمینار هدف بود».
گفتاشتباه کردید».
گفتم متأسفم که اشتباه کردم. اشتباهم چه بود؟»
گفت:من میلیاردرم. در دوبی و تهران و لندن دفتر دارم و دائماً در حال گسترش کارم هستم. و آن سمینار، زندگیِ مرا عوض کرد. به خودم اعتماد پیدا کردم. دیدم میشود. فقط باید بدانم چه میخواهم».شما تیراندازی هستید که میخواهید تیری را از کمانتان رها کنید. و میخواهید که به هدف یعنی وسطِ سیب بزنید. خب سیب کدام طرف است. اگر ندانیم سیب را نشانه کجاست، تیر را باید به کدام طرف پرتاب کنم؟
اکثرِ ما افراد نیرومند و قدرتمندی هستیم که چشمانمان بسته است و تیر و کمان خوبی هم داریم و بازوان قوی هم داریم. شاید سیب هم در دو قدمی ما باشد ولی چشممان بسته است، نمیبینیم. من این بازی را با خیلیها کردم. در تاکسی، اتوبوس و هرجا که مینشینم، از اطرافیانم میخواهم سه تا از اهداف زندگیشان را به من بگویند. و غالبا نمیدانند چه میخواهند و کُلیگویی میکنند. مثلا میگویند این که خوشحال باشیم»، حالمان خوب باشد»،وضع مالیمان بد نباشد» و ….
خب یعنی چی؟
دقیقا نمیدانند چه میخواهند. ولی عدهی بسیار معدودی هستند که میدانند چه میخواهند و تا به آنها میگویی، بدون آن که فکر کند-چون از قبل میدانسته- میگوید من این سه تا را میخواهم. مثلا میگوید میخواهم تا فلان تاریخ با دختر/پسر مورد علاقهام ازدواج کنم» یا میخواهم کار مطمئنی داشتهباشم و میخواهم در این کار بروم» و … یعنی در ذهنش پخته کرده. مغزش میداند چه میخواهد. با چه کسی چه حرفی بزند و با چه کسی وقت هدر ندهد.پیشنهاد میکنم که این مهارتِ ارزشمندِ زندگی را دستکم نگیرید و هدف تعیین کنید. غفلت در هدفگذاری، هدفگذاری برای اشتباه و شکست است. به عبارتِ دیگر، شکست در هدفگذاری، یعنی هدفگذاری برای شکست.
دوستدارتان
محمود معظمی
یکی از موضوعاتی که خیلی به آن احترام و علاقه دارم و تصور میکنم سرنوشتساز است، هدف است.
یکی از مهارتهای زندگی، هدفگذاری است. از همان مهارتهایی است که در مدرسه و کلاس و دبیرستان و دانشگاه، آموزش داده نمیشود. مگر آن که استاد یا معلمِ خردمندی باشد که جسته و گریخته، اهمیتِ هدفگذاری در زندگی را شرح دهد. مغز انسان خاصیت بسیار جالبی دارد. بسیار هدفگذار است. یعنی در زندگی هیچکس را نخواهیددید که بی هدف باشد. بلکه به طور اتوماتیک هدفمند میشود. چه برا آن آگاه باشد و چه نباشد.
هدف، ضرورتِ حرکت و زندگی است. یعنی کسی که هدف نداشته باشد، حتی نمیتواند راه برود.
فکرکنید صبح میخواهید از خانه بیرون بروید، میپرسند کجا میروید.
سوار ماشین میشوید. راننده از شما خواهدپرسید کجا میروید؟
میخواهید یک بلیط هواپیما بگیرید. به چه مقصدی؟
میخواهید تلفن بزنید. به چه کسی؟
مغز از شما میپرسد که منظور و هدفت چیست و چه خواستهای در رفتارت هست؟!
میتوانی تلفن بزنی تنها به این منظور که سلام کنی و ارتباط برقرار کنی. یا تلفن بزنی که آدرسی بپرسی، یا پولی قرض بگیری. ولی حتما قبل از هر اقدامی، هدفی انتظار میرود.
هدف، آنقدر مهم است که در خواب هم که هستید، مغز کارِ خودش را انجام میدهد.
لحظهای نیست که مغز و بدنِ شما بیهدف باشد.
اولین قانونِ هدف این است:
اگر هدف نگذارید، برایت هدف خواهندگذاشت.
اگر خودت برای زندگیات هدف گذاشتی، تمام کارهایت معنا و جهت پیدا میکند. کاراییات بالا میرود.
اما اگر خودت برای خودت هدف نگذاری یا غریزهات برایت هدف میگذارد یا دیگران برایت هدف میگذارند.
هدفگذاری یک مهارت است. این مهارت را باید یادبگیریم. مهارتی است که ما را دگرگون خواهدکرد.
یکی از فرقهای آدمهای کوچک و بزرگ، آرزوها و اهدافشان است.
آدمی که خیلی بزرگ میشود، برای آن است که هدف و آروزهایش بزرگ است.
آدمی که کوچک میماند، نه که وما آدم کوچکی است، اهداف کوچکی دارد یا هدف ندارد و مجبور است با اهداف کوچک بسازد.
یکی از علائمِ بیهدفی این است که نمیدانید وقت خود را چطور باید بگذرانید.
فرض بفرمایید میخواهید به طرف شمال بروید. وقتی بخواهید به طرف شمال بروید، تمام جهاتِ دیگر، از صحنهی دیدِ شما محو میشود و نه غربی وجود خواهدداشت و نه شرق و نه جنوب. در زندگی هم چنین است. اگر در زندگی، هدفم را تعیین کنم، خیلی کارها کنار خواهند رفت. تضادها هم حل میشود. تصمیم بر سرِ این که این باشد یا آن، موضوعیتش را از دست میدهد.
در داستان آلیس در سرزمین عجایب» یک قسمتی هست که آلیس به یک دوراهی میرسد…
از یک گربه میپرسد: من این راه را بروم یا آن راه را؟
گربه میپرسد: به دنبال چه هستی؟ کجا میخواهی بروی؟»
آلیس پاسخ میدهد به دنبال چیز خاصی نیستم. جای خاصی نمیخواهم بروم».
گربه میگوید: پس فرقی نمیکند. هر راهی انختاب کنی، برای خودش یک راهی است».
برای کسی که هدف ندارد، هر راهی یک راه است. برای همین دیگران میتوانند برای شما هدف تعیین کنند یا حتی رادیو و تلویزیون!
پدران و مادران و مربیان و مسئولین!
بهترین راهی که میتوان با آن جلوی اعتیاد و جرائم و کارهای ناشایست را گرفت، این است که: بچههایتان هدف داشتهباشند.
کسی که هدف دارد، احتمال معتاد شدنش خیلی کم است. کسی که هدف بزرگی دارد،احتمال این که یا آدم ناشایستی شود، خیلی کم میشود.
یکی از علل بزرگِ اعتیاد، ترس از زندگی است. کسانی که از زندگی واقعی میترسند، به موادمخدر گرایش مییابند. که در یک لحظهای آنها را آرام کند و از واقعیات زندگی دور شوند.
حالا جالب این که هدف برای شما شجاعت و رشادت ایجاد میکند.
بهقول حضرت حافظ:
گرچه راهیست پُر ازبیم، ز ما تا برِ دوست
رفتن آسان بُود از واقفِ منزل باشیداستانِ امیرارسلان» و فرُخلقای ماهرو»، رامین و وِیس»، لیلی و مجنون» و خسرو و شیرین» گویای چیست؟
شیرین»، هدف است. لیلی» هدف است.
خسرو و مجنون، من و شماییم.
اگر من و شما به چیزی گرایش و علاقه پیدا کنیم، ما را به دنبال خودش خواهدکشاند.
آنقدر میکِشد که از کوههای دوردست تا کاخش، جویِ شیر برایمان درست کند.
آنقدر میکِشد که کوهها بر ما هموار و دریاها برای ما خشک شود.
این نیروی عشق است.
عشق است که مشکلات را میراند.
عشق است که ترسها را میراند و عشق واقعی وقتی به وجود میآید که هدف وجود داشتهباشد.من امیدوارم روزی مسئولین آموزش و پرورش مهارت هدفگذاری و هدف داشتن را جزو مطالب درسی مدارس قرار دهند.
اصلا کتاب هدفگذاری داشته باشیم. از کودکستان، تا دانشجوی دکترا هدف گذاری را یادبگیرند و را تمرین کنند. هر کسی در حد خودش. و طرح داشتهباشند و بنویسند و بیاورند.این آزمایش دو بار در امریکا صورت انجام شده است:
ابتدا از دانشجویان یک دانشگاه پرسیدند شما هدفتان چیست؟»تنها ۳% از دانشجویان، اهدافشان را نوشتهبودند.
بعد از ۲۰ سال دوباره سراغ همان دانشجویان رفتند و دیدند تنها همان ۳% که اهدافشان را نوشتهبودند، جزو درجهافراد موفق اجتماع شدهاند.
آنهایی که هدف داشتند ولی ننوشتهبودند و تعدادشان هم کم بود، موفق بودند اما نه به اندازه دستهی اول! و بقیه سرگردان بودند.یاد بگیریم در زندگی هدفمند حرکت کنیم. هدف به زندگی و حرکت معنا میدهد. هدف شور و شوق و امید ایجاد میکند. زندگی را لذتبخش میکند. وقتی من در مسیری دارم حرکت میکنم تا به معشوقم برسم(که معشوق میتواند انسان یا خداوند یا ماشین و زمین و پول و شهرت باشد و هر چه صحیحتر و بزرگتر باشد، بهتر است)، شوق دارم و لذت میبرم. زندگی معنا پیدا خواهدکرد و شادتر زندگی میکنم. صبح اول وقت از خواب بیدار میشوم و شب دیر به بستر میروم. چرا که میخواهم به هدفم برسم.
در یکی از نمایشگاههای دوبی، به همرا یکی از دوستانم بودم. ناگهان جوانی بسیار شیکپوش و بااعتمادبهنفس و خندهرو، مرا دید و گفت استاد سلام عرض کردم. گفت: مرا میشناسید»؟
گفتم یک چیزهایی دارد یادم میآید.
گفت خاطرتان هست به من گفتید آیندهی اقتصادی تو روشن است و تو میلیونر میشوی؟»
گفتم بله یادم آدم به یک جوانی این حرف را زدم. آن جوان شما بودی؟»
گفت بله، در سمینار هدف بود».
گفتاشتباه کردید».
گفتم متأسفم که اشتباه کردم. اشتباهم چه بود؟»
گفت:من میلیاردرم. در دوبی و تهران و لندن دفتر دارم و دائماً در حال گسترش کارم هستم. و آن سمینار، زندگیِ مرا عوض کرد. به خودم اعتماد پیدا کردم. دیدم میشود. فقط باید بدانم چه میخواهم».شما تیراندازی هستید که میخواهید تیری را از کمانتان رها کنید. و میخواهید که به هدف یعنی وسطِ سیب بزنید. خب سیب کدام طرف است. اگر ندانیم سیب را نشانه کجاست، تیر را باید به کدام طرف پرتاب کنم؟
اکثرِ ما افراد نیرومند و قدرتمندی هستیم که چشمانمان بسته است و تیر و کمان خوبی هم داریم و بازوان قوی هم داریم. شاید سیب هم در دو قدمی ما باشد ولی چشممان بسته است، نمیبینیم. من این بازی را با خیلیها کردم. در تاکسی، اتوبوس و هرجا که مینشینم، از اطرافیانم میخواهم سه تا از اهداف زندگیشان را به من بگویند. و غالبا نمیدانند چه میخواهند و کُلیگویی میکنند. مثلا میگویند این که خوشحال باشیم»، حالمان خوب باشد»،وضع مالیمان بد نباشد» و ….
خب یعنی چی؟
دقیقا نمیدانند چه میخواهند. ولی عدهی بسیار معدودی هستند که میدانند چه میخواهند و تا به آنها میگویی، بدون آن که فکر کند-چون از قبل میدانسته- میگوید من این سه تا را میخواهم. مثلا میگوید میخواهم تا فلان تاریخ با دختر/پسر مورد علاقهام ازدواج کنم» یا میخواهم کار مطمئنی داشتهباشم و میخواهم در این کار بروم» و … یعنی در ذهنش پخته کرده. مغزش میداند چه میخواهد. با چه کسی چه حرفی بزند و با چه کسی وقت هدر ندهد.پیشنهاد میکنم که این مهارتِ ارزشمندِ زندگی را دستکم نگیرید و هدف تعیین کنید. غفلت در هدفگذاری، هدفگذاری برای اشتباه و شکست است. به عبارتِ دیگر، شکست در هدفگذاری، یعنی هدفگذاری برای شکست.
دوستدارتان
محمود معظمی
باسلام و احترام
کلیپ مشاوره ای شماره 1
کلیپ مشاوره ای شماره2
یک ویلا در کلاردشت دارم (جایی که خیلی مورد علاقهی من است و طبیعتِ زیبایش را میپسندم).
مدتی پیش که در آنجا بودم. هوا کمی برفی و تاریک بود و من منتظرِ یکی از دوستانم بودم. ایشان به همراه ماشینی که کرایه کردهبودند، از کوچه گذشته بودند و راه را گم کردند؛ راننده با ماشین در چاله افتاده بود و نمیتوانست از آن بیرون آید.
ایشان با من تماس گرفتند و متوجه شدم که در ۱۵۰ متریِ ما هستند. رفتم و هدایتشان کردم که وارد ویلا شوند و خواستم به کمک اهالی به راننده کمک کنم (راننده تاکسی به عقیدهی من یا حواسپرت بود، یا دقت کمی داشت و حرف گوشکن هم نبود. چون سعی میکرد به زور ماشین را از چاله بیرون بیاوریم!).
زنگ زدیم و یکی از همسایهها آمدند و به بقیه خبر دادند.
در این هنگام، از یک موتورسواری که در هوای برفی کلاهی بر سر داشت و از آنجا عبور کرد، درخواست کردم به ما کمک کند.
به او گفتم: برادر میتوانی به ما کمک کنی که ماشین را دربیاوریم؟
موتورش را پارک کرد و گفت: مگر میشود کمک نکرد؟!
خیلی برایم جالب بود که چنین فرهنگ قشنگی دارند.
واقعه این بود که:
در شبی برفی و تاریک، ماشینی در چاله افتاده بود. راننده به مسافر غرغر میکرد که ایشان مرا در چاله انداخت!
مسافر میگفت: شما که راننده هستی باید تشخیص بدهی که کجا باید بروی.
از طرف دیگر، مسافر احساس گناه میکرد که منِ میزبان در سرمای بیرونم و ایشان در خانه است.
یکی از همسایهها که آمده بود، میگفت: آقا حالا چه وقتِ افتادن در چاله است؟!
یکی دیگر از همسایهها میگفت: آخر اینجا جای چاله است؟!
دیگری میگفت: آقای راننده مگر تو چشم نداری؟
دیگری میگفت: خب همسایهها پول بگذارند و اینجا را درست کنند.
آقای موتورسوار، خوشحال بود که میتواند کمک کند و کسی را از چاله دربیاورد.
خلاصه چندتا از همسایهها آمدند و هر چه تلاش میکردند، ماشین از چاله درنمیآمد.
هر کسی یک حرفی میزد و یک برداشتی داشت و منکه همیشه دنبال موضوع و سوژه هستم، دیدم که هر شخصی از یک واقعه ثابت تفسیرهای گوناگون دارد.
سرانجام آقای موتور سوار گفت: من یک رانندهی نیسان سراغ دارم.
به او زنگ زد و او هم با نیسان آمد و طنابی آورد و به ماشین بست و ماشین را بیرون کشیدند.
رانندهی ماشینی که در چاله افتاده بود، آنقدر در بیرون آمدن از چاله عجله داشت که حتی وقتی ماشینش از چاله درآمد، باز هم گاز داد و زد به سپرِ نیسان! و راننده نیسان عصبانی شد که ما نصفِ شبی آمدهایم به تو کمک کنیم و تو سپرِ ماشینِ ما را هم خراب کردی!
حقیقتاً راننده باید پولِ راننده نیسان را میداد!
من پولی همراه نداشتم برای همین راننده نیسان را به منزل دعوت کردم که بیاید و چیزی بخورد و کمی استراحتی کند.
تشکر کرد و بعداً هم متوجه شدم که از قهرمانانِ ورزشیِ سابقِ کشور بودهاند و با هم دوست شدیم.
وقتی آمد به ویلا، نشست و گفت: من خیلی خوشحالم که با شما آشنا شدم. اتفاقاتی که رخ داد، سببِ آشناییِ من با شما شد. بعد به دوستِ من گفت: رانندهی شما زد به سپرِ ماشینِ ما (در واقع خسارتی هم میخواست از مهمانِ من بگیرد).
من دیدم که مهمانِ من از یک طرف احساسِ گناه میکند و از طرف دیگر احساس اجحاف میکرد که چرا این مسئله دارد به او تحمیل میشود و از یک طرف احساس گناه میکرد که چرا منِ میزبان درگیرِ این ماجرا شدهام؟!
راننده تاکسی هم احساس اجحاف میکرد که چرا آدرس غلط به او داده بودند.
وقتی خوب نگاه کنیم، این شخصیتهای مختلف، خودِ ما هستیم. یعنی هرکدام از ما، شخصیتهای مختلفی داریم و به یک واقعهی ثابت بر اساسِ برنامهریزیمان و بر اساس انتخابمان نگاه میکنیم و یکی از این شخصیتها را انتخاب میکنیم.
چیزی که یاد گرفتم، این است که من در یک حادثه، جزوِ کدام یک از این شخصیتها باشم؟
این را بهانهای کنم که بابتش به دیگران غر بزنم و بگویم همسایهها غیرت ندارند که با دو کیسه سیمان این پل را تعمیر کنند؟!
یا این که این را ابزاری کنم برای این که بگویم توانستم به کسی خدمت کنم؟
یا این که آن را وسیلهای کنم برای احساس گناه؟ یا بگویم خدا را شکر که تمام این اتفاقات رخ داد که من با دو – سه نفر آشنا شوم.
چرا وقتی چند نفر به ما کمک میکنند، این را به فال نیک نگیریم که انسانیت زنده است و هنوز معرفتی هست؟
چرا وقتی به تو کمک نمیکنند یا به تو کلک میزنند یا فریبت میدهند، سالهای سال این خاطرهی تلخ را تعریف میکنی؟
باور کنید بیش از آن چه تصورش را کنید، ما حق انتخاب داریم.
حق انتخاب داریم که در جلدِ کدامیک از این آدمها و شخصیتها برویم:
انتخابِ با ماست.
شما حق انتخاب دارید.
من حقِ انتخاب دارم.
دیگران هم حق انتخاب دارند.
شخصیتی را باید انتخاب کنیم که از ما موجودِ بهتر و انسان سعادتمندتری میسازد.خوشبختی، درست زیستن، موفقیت و… همه یک انتخاب است!
شاید ما هنوز دوران کودکی را با خود همراه داریم و فکر میکنیم که دیگران مسئولِ خوشبختیِ من هستند.
کودکان واقعاً اینچنیناند. چون بزرگترها باید تصمیم بگیرند که آنها خوشبخت شوند.
اما اکنون که بزرگ و بالغ شدهام چطور؟ آیا هنوز باید غر بزنم و بگویم شما مسئول هستید و تقصیرِ این و آن است؟
کودک میتواند این کار را بکند. چون اگر خوشحال نیست، تقصیر پدر و مادرش است؛ ولی من و شما که بچه و کودک نیستیم!تصمیم بگیریم؛ و تصمیماتِ درست بگیریم.
تصمیماتی بگیریم که از من و شما انسانهای بهتری بسازد.
تصمیمی بگیریم که آیندهی ما تضمین شود. آیندهمان را خراب نکنیم.
اگر سرم درد میکند، میتوانم مواد مخدر استفاده کنم!
الان سرم خوب میشود ولی فردا چه؟!
فردا تمام بدنم معتاد خواهد شد و به خاطرِ گریز از یک دردِ موقت، صد درد برای خودم خریدهام.
اینها تصمیم است.دوستان و برنامههای تلویزیونی و نشریات و موسیقیمان را درست انتخاب کنیم.
فیلمی را که میخواهیم نگاه کنیم، درست انتخاب کنیم.
ما حق انتخاب داریم.
اگر یک جا که مدام ضجه میزنند و این امر شما را آزار میدهد، اگر یک جا پر از صحنههای ناراحتکننده و خشونت است، خُب چرا نگاه میکنید؟!!!
شما حق انتخاب دارید.
پس استفاده کنید.
بیش از آن که فکر کنید، حق انتخاب دارید. و به دیگران نیز حق انتخاب بدهید و کمکشان کنید.
به فرزندانتان یاد بدهید که مسیرشان را انتخاب کنند و هر وقت پی بردند اشتباه است، راه را عوض کنند.از تغییر مسیر نترسید.
به نظر شما کدامیک از شخصیتهای آن شب برنده بود؟ (ضمن اینکه تمامِ شخصیتهایی که آن شب چه مهمان و چه راننده و چه همسایهی من بودند، همگی واقعیت داشتند) اما چه کسی برنده بود؟
شخصی که آن واقعیت را میپذیرفت که به نفعش بود و از او انسانِ بهتری میساخت و او را خوشحالتر و قویتر میساخت.همیشه در بدترین بلاها و سختترین شرایط، وقتی خوب دقت کنید، صدها نکتهی مثبت، آموزنده و بهدردبخور وجود دارد.
همیشه در هر موضوعی شما میتوانید یک حُسن پیدا کنید.خیلی از اوقات، موفقیت از راههایی میآید که ما انتظارش را نداریم. خیلی وقتها خوشبختی، موفقیت و ثروت و تندرستی، از مسیرهای مشکلات و مریضی و سختیها میآید ولی چون ما عادت نداریم، میگوییم نه این، چیزی نیست که من میخواهم!
تردید نکنید.
از سختیها و مشکلات نترسید.
آنها فرصتاند.
آن چالهها فرصتاند که دوست پیدا کنید.
آن چالهها فرصتاند که خودتان را بیازمایید.
و آن چالهها فرصتاند که بفهمید، کی و چی هستید و چقدر توانایی دارید؟من آدمهای بسیاری را سراغ دارم که از همین اتفاقات و تصادفات و در چاله افتادنها، دوستانی دائمی پیدا کردهاند. دوستانی خوب در شهرهای مختلف. مثل برادر و خواهر تا آخر عمر با هم ماندهاند.
همهی اینها فرصت است.
اقدام کنید.
گذشته گذشت.
از حالا آغاز کنید.
حتی اختلافات!
اینها فرصتی است برای دوستیِ بهتر و عمیقتر.بهقول ذوقی اردستانی:
من رشتهی محبتِ تو پاره میکنم
شاید گره خورد، به تو نزدیکتر شومحتی اختلافات شویی و شراکتها، میتواند منجر به دوستیهای عمیقتر شود؛ به شرطی که ما در این ماجرا شخصیتی را انتخاب کنیم که فرصتهای مناسب را شکار میکند، به خودش احترام میگذارد و بهترینها را جستجو میکند؛ حتی در دلِ بدترینها.
دوستدارتان
محمود معظمی
پیرو هشدارهای متعدد این سازمان مبنی بر سوء استفاده اشخاص و موسسات سودجو از نام و اعتبار سازمان سنجش آموزش کشور به اطلاع می رساند. با شکایت این سازمان و پیگیری موضوع توسط پلیس فتا و نیروی انتظامی عوامل کانال مجعول و غیر واقعی که به نام سازمان سنجش در فضای مجازی ( تلگرام ) فعالیت می کرد شناسایی ، دستگیر و جهت اقدامات بعدی تحویل مراجع قضایی شدند.
مجددا به اطلاع داوطلبان و شهروندان گرامی می رساند سازمان سنجش آموزش کشور هیچگونه فعالیت و اطلاع رسانی در فضای مجازی به جز کانالهای اطلاع رسانی داخل به نشانی ذیل ندارد.
پیام رسان سروش : http://sapp.ir/sanjeshprnoet
پیام رسان آی گپ : https://profile.igap.net/prnoetir
پیام رسان گپ: https://gap.im/prnoetir
پیام رسان بله: prnoetir@
پیام رسان ایتا : https://eitaa.com/prnoetir
درصورت مشاهده هرگونه اقدامات خلاف قوانین و مقررات و یا سوء استفاده احتمالی از نام و عنوان این سازمان را از طریق شماره تلفن های 36182152-026 و 36182151-026 و آدرس الکترونیکی hefazatazmon@sanjesh.org یا نشانی اینترنتی http://q.sanjesh.org/53479 به ستاد خبری اداره کل حراست سازمان سنجش آموزش کشور گزارش نمایند.
باسلام و احترام
باسلام و احترام
http://bayanbox.ir/download/493076494588764472/گزارش-آماری.xlsx
این عشق از آن کلمههایی است که راجع به آن خیلی صحبت شده است.
از ابتدای دنیا که بشر، خط و بیان را آموخته، از عشق» صحبت کرده تا کنون.
واقعا این عشق چیست؟ و چه مشخصهای دارد؟
عاشق و معشوق کیست؟
سرِ آن ندارم که در این زمانِ کوتاه راجع به این همه مطلب حرف بزنم. فقط میخواهم بابی را باز کنم که همه راجع به آن فکر کنیم.
اگر فرض بفرمایید که به یکی بگویید من ورزشکارم، متناسب با ورزشی که میکند، رفتارِ بدنش شکل میگیرد.
بگوییم روز است. روز مشخصهای دارد و شب مشخصهای دیگر.
مشخصهی عشق چیست؟
اگر مشخصههای عشق را بدانیم میتوانیم بفهمیم در چه مرحلهای هستیم، چقدر عشق داریم و اصلا عاشق هستیم یا نیستیم؟
به نظرِ من اولین مشخصهی عشق دقت» است.
وقتی آدم از چیزی خوشش میآید که بعد تبدیل به عشق شود، دقتش راجع به آن موضوع بالا میرود.
همسرانی که به هم عشق دارند، تکان بخورد دیگری میفهمد میخواهد چه بگوید. چرا که دقت دارند.
مادر، میفهمد بچهاش چه میخواهد.
رئیسی که عاشقِ کار و کارمندانش است، آن محیط را دوست دارد، از نگاه و رفتار همکارانش میفهمد که در او چه میگذرد. پس اولین مشخصهی عشق، دقت است.
دومین مشخصهای که در پیِ دقت میآید، شناخت» است.
عشق با شناخت توأم است.
عشق، محصولِ شناخت است.
آدم وقتی چیزی را شناخت، عاشقش میشود.
به قول مولانا:
عشقهایی کز پیِ رنگی بُود
عشق نبود، عاقبت ننگی بُودبهقول سعدی:
به جهان، خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم، که همه عالم از اوست…
یک گربه، یک سگ، یک پرنده، یک انسان، یک بچه یا یک بزرگ و یا حتی یک سنگ، همه جلوهی معشوقاند، به شرطی که عاشق باشید.
یک عارف، یک بزرگ و یک وارسته، عاشق است چون خردمند است. فهمیده که اگر عاشق باشد لذتِ زندگی را میفهمد. عشقی که کسی را بیچاره و زبون و دربهدر کند، عشق نیست. تمنایی است که وقتی به آن نمیرسد، حالت هرمان مییابد.
من اگر عاشقِ شما هستم، خوشیِ من در خوشیِ شماست. موفقیتِ من، موفقیتِ شماست. وقتی عاشقِ همسرم یا فرزندم یا نوعِ بشر هستم، خوشیِ آنها را میخواهم.
وقتی عاشقِ دنیا هستم، میخواهم دنیا جای بهتری شود.
برگها سبزتر شوند.
آن مارمولکی که در حیاطِ مؤسسهام راه میرود، دوست دارم سرحال شود؛ سمپاشی نمیکنم که از بین برود. آنها هم جلوهی حق و زندگی هستند. زندگی برای همه است. پس دومین مشخصه عشق، شناخت» است. عشق توأم با شناخت است.
سومین مشخصهی عشق، شادی» است.
حضرتِ مولانا به وجد میآمدند و میرقصیدند وقتی حرف از معشوق میزدند. چرا؟
خاصیتِ عشق همین است.
مگر میشود من کسی را دوست داشتهباشم و خوشحال نباشم؟
مگر میشود چیزی را دوست داشتهباشم و از دیدنش لذت نبرم؟
مگر میشود بر جهان عاشق باشم و از بودنم لذت نبرم؟
عشق توأم با شادی است. هر وقت از عشق یاد کردیم، با سوز و گداز و ناله و غم، این هرمان و دوری است. اشکالی هم ندارد ولی این عشق نیست. عشق، محرک است. راه میاندازد. برعکس آن ترس است که آدم را متوقف میکند.
مشخصهی چهارم عشق شجاعت» است.
آدمِ عاشق، شجاع است. اگر ترس زیاد در زندگیمان باشد، عشق بیرون میرود.
کسی که مدام فکر میکند که به مصلحت رفتار کند، عشق از سرش میپرد.
اینجاست که ممکن است فکر کنیم عشق و خرد در تضاد هستند. چنین چیزی نیست.
آدمِ خردمند معنایی را در نظر دارد و به چیزهای کوچک توجه نمیکند و شجاع است و از بیان کردن و ابراز کردن ترس ندارد.
جوامعی میتوانند عاشقتر و شادتر باشند که ترس در آن کم باشد و مردمانش شجاع باشند.
به این معنا که خود را چنان که هستند بپذیرند، به عقیده و بیانِ خود احترام بگذارند. نه این که عقیدهی خود را تحمیل کنند.
عشق محرک و راهانداز است.
وقتی عشق به چیزی دارید راه میافتید.
عشق، گذشت میآورد، توقع نمیآورد.
آنهایی که میگویند من عاشقِ تو هستم. پس تو چرا به من وفا نمیکنی؟!»
برای مثال: از شخصی میپرسند چرا آن دخترخانم را کُشتی
میگوید: من عاشقش بودم ولی رفت و زنِ یک نفر دیگر شد!
عاشقش بودی یا میخواستی مالک او شوی!
بهقول سعدی:
خلافِ طریقت بود، کاولیا
تمنّا کنند از خدا، جز خدا
گر از دوست چشمت بر احسانِ اوست
تو در بندِ خویشی، نه در بندِ دوست
اگر من رفتم عاشقِ خانم/آقایی شدم و به او میگویم به خاطرِ من زندگیات را از هم بپاش و هر کاری من میگویم بکن و مثلا با خانوادهات قهرکن!
درواقع من در بندِ خودم هستم.
در بندِ خواستههای خودم هستم.
چرا منّتش را سرِ دیگران میگذارم؟
عشق، بینیازی میآورد.
وقتی من عاشقِ چیزی هستم، از خوشیِ او خوشحال میشوم و از لذت بردن او لذت میبرم.
من از این که فرزندانم رشد کنند، فرزندانِ همه دنیا رشد کنند، خوشحال میشوم و باید کمکشان کنیم پروبال بگیرند و دنیا را جای بهتری کنند.
اگر همسرِ من رشد کند، مطالب جدید یاد بگیرد و حتی از من سر شود، چه اشکالی دارد؟
من از این که درختی رشد میکند، لذت میبرم.
اگر تمنّا دارید، اشکالی ندارد، بگویید من تمنّای این را دارم.
دیگر منّت نگذارید که من تو را دوست دارم، پس تو چرا فلان کار را نمیکنی؟
تنگچشمان، نظر به میوه کنند
ما تماشاکنانِ بستانیم
(سعدی)
حتما لازم نیست باغ مالِ من باشد! همینکه میوه را به آن میبینیم، لذت میبرم.
همینکه این درخت سالم است، لذت میبرم.
نباید که حتما مال من باشد!
عشق، مالکیت ندارد.
ما به قراردادها احترام میگذاریم.
وقتی قرارداد بستیم که همسرِ هم باشیم، با هم میمانیم.
ولی عشق چیزِ دیگری است.
ممکن است من احساس کنم نمیتوانم با این شخص زندگی کنم، هرچند هر دو بد نباشیم و به هم احترام هم بگذاریم؛ خب جدا میشویم.
اگر شما به کوه و منظره و گُل نگاه میکنید و لذت میبرید، آیا آن کوه و گل و منظره باید بلند شود و از شما تشکر کند؟!
بنابراین مشخصهی پنجم عشق این است که لذت و پاداش» در خودش است.
عشق، یک توانایی است، نه شعف. عشق یک پتانسیل است.
گویند سعدی، رویِ سرخِ تو چه زرد کرد؟
اکسیرِ عشق، در مِسم آمیخت، زر شدم
(سعدی)
عشق آدم را طلا میکند. درست مثل اکسیر.
اگر عشق مرا بیچاره و زبون کرد، یک جای کار اشکال دارد.
احتمالا من هرمان» دارم. چیزی را میخواهم و نمیتوانم به دست بیاورم.
لطفاً اسمش را عشق نگذارید.
ما میتوانیم عشق را تمرین کنیم.
به شما پیشنهاد میکنم کتاب هنر عشق ورزیدن» را مطالعه فرمایید.
عشق، تمرین میخواهد.
عشق، حوصله میخواهد.
عشق متانت میخواهد.
صبر کنیم تا به میوه بنشیند.
ما جلوههای عشق حقیقی را میتوانیم در تمام زمینههای زندگی پیدا کنیم.
میتوانیم عاشقِ همسرمان باشیم (که چه بهتر است که باشیم).
میتوانیم عاشق فرزندمان یا عاشق نوع بشر باشیم.
اگر من و شما عاشق فرزندمان هستیم، فرزندمان را دوست داریم، آیا تربیتش نمیکنیم؟
آیا او را به آرایشگاه نمیبریم؟
او را حمام نمیکنیم؟
عشق، با بیخیالی فرق دارد.
عشق، هدفمند است و به ما قدرت میدهد
من و شما مگر فرزندمان را نمیبریم که واکسن و آمپول بزند؟
مگر دارویش را به زور در دهانش نمیریزیم؟
از عشق است و نه از نفرت.
گاهی در عشق لازم است شما چیزی را قطع کنید.
پزشکِ عالیقدری که عاشقِ حرفه و بیمارش است، میشکافد، میبُرد. غده را درمیآورد. بعد میبندد. هنوز عشق دارد.
گاهی مواقع عشق توأم با جدیت است.
گاهی عشق توأم با انضباط است.
عشق، بیانضباطی ندارد.
نمیشود بگوییم حالا که عاشق شدهایم، بیاعتنا و شه میشویم. وقتی آدم عاشقِ چیزی میشود، از آن مراقبت میکند و آن را تمیز نگه میدارد. عشق، زیباست.
بهنظر من اگر انسانها به اندازه کافی خردمند شوند، کاری جز عشقورزی نخواهندکرد.
اجازه دهید داستان کوتاهی برایتان بگویم:
یک روزی در خدمت استادمان بودم. صبحِ زود میرفتم آنجا و برایشان نان تازه میبردم.
رابطهی خوبی هم بین ما بود.
یک روز که اصرار کردند که من صبحانه مهمانشان باشم، پذیرفتم و رفتم.
صبحانه که خوردم، وقتِ رفتن، چهرهی نورانیشان را به یاد دارم.
در حالی که مرا بدرقه میکرد، خدمتشان عرض کردم که استاد، من خیلی شما را دوست دارم». با آن چشمانِ ریز و ابروهای پرپشتِ سپیدشان نگاهی به من کردند و گفتند که خوش به حالت محمودخان». بعد غشغش خندیدند.
من هم خندیدم. گفت نمیپرسی چرا؟ گفتم حتما حکمتی هست. گفت نمیپرسی حکمتش چیست؟
گفتم خوشحال میشوم بدانم و چیز جدیدی یاد بگیرم.
گفت محمودخان، وقتی تو مرا دوست داری، تو به من قدرت و اختیاری تفویض میکنی که منِ پیرمرد، تو را خوشحال کنم. وقتی مرا دوست داری، قدرت در توست، نه در من. امتیاز در توست، نه در من. خوش به حالِ کسی که عاشق است. خوش به حالِ کسی که دوست دارد».
و متأسفانه برعکس آن، اگر از کسی یا چیزی بدت بیاید، به آن چیز یا آن شخص، وکالت میدهی تو را ناراحت کند. این ضعف در توست.
عادت ندارم دستِ کسی را ببوسم ولی خیلی از ایشان تشکر کردم. روی ماهشان را بوسیدم که این درسِ بزرگ را به من دادند.
وقتی عاشقی، قدرتمندی.
وقتی نفرت و خشم وجودت را پر کرده، آدم ضعیفی هستی.
هیچوقت به خشم و قهرت افتخار نکن که به عشق و محبتت بسیار باید افتخار کنی.
آدمهای محب و مهربان، آدمهای ضعیفی نیستند. به مرتبتی رسیدهاند که:
وفا بریم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقتِ ما کافری است رنجیدن
(حافظ)
دوستدارتان
محمود معظمی
خیلی وقتها با آدمهایی روبرو میشویم که خیلی شاد و پرانرژی و پر از حال و احوال کودکی هستند.
یعنی فرد شاید سی یا چهل سالش است اما وقتی که دهان باز میکند به حرف زدن یا رفتارهایی که از خودش نشان میدهد، فکر میکنیم با یک کودک، گرمِ صحبت هستیم. زبان بدنی که استفاده میکند و صحبتهای شیرینی که دارد حس جوانی و سرزندگی را منتقل میکند.
معمولاً می گویند این افراد، کودک درونشان زنده است. جالب است که گفته میشود اینها پیر نمیشوند. چون با کودک درون خود زندگی میکنند.
کودک درون یکی از مباحث مهم در روانشناسی است که به روانشناسان کمک میکند رفتارهای ناهنجار و اضطرابهای به جا مانده از دوران کودکی افراد را شناسایی کنند.
البته در اینجا ما نمیخواهیم وارد مبحث مهم و اساسی در روانشناسی شویم. بلکه میخواهیم به صورت ساده و خیلی معمولی بگوییم که کودک درون چیست و چطور میتوانیم حال کودک درون خود را شاد نگهداریم؟
کودک درون بخشی از وجود ماست که گاهی ناسازگار میشود و زمانی دیگر دوست دارد بپرد، بازی کند، شوخی کند، بخندد یا حتی گریه کند و دست به کارهایی بزند که شاید هیچ منطقی دور برش نباشد.
کودک درون، کودکی است که در درون همه ما وجود دارد.
این کودک به ما انرژی و نیرو میدهد و نشاط و شادابی و سرزندگی هر انسانی به کودک درونش وابسته است.
احساسات ما به کودک درون ما گره خورده و قدرت تخیل و غرایز ما در پیوند با اوست.
با کودک درون خود احساسات و عواطف خود را میتوانیم به جریان بیندازیم، به راحتی بخندیم، به راحتی گریه کنیم و به راحتی بازی کنیم.
حتماً شما هم به شهربازی رفتهاید.
وقتی که افراد به شهربازی میروند و سوار بازیهای هیجان انگیز میشوند، انگار همه غم و غصهها یادشان میرود. جیغ میکشند، فریاد میزنند، میخندند و اصلاً فراموش میکنند که در چه جایگاهی هستند. ظاهراً کارهایشان با منطق و اصول هماهنگ نیست، چون کودک درون انسان، عاشق بازی کردن و شادی و نشاط است
خیلی از مواقع این افراد از سن شناسنامهایشان کمتر نشان میدهند. از ویژگیهایی که دارند این است که خیلی راحت میخندند، خیلی راحت میگریند و خیلی راحت میتوانند با کوچکترها ارتباط بگیرند و غمها را در درونشان جمعآوری نمیکنند. با کوچکترین مسئلهای لبخند به لب دارند و هر جایی که باشند با خودشان شادی و شعف به همراه دارند.
این افراد یک توانایی خاص دارند. آنها به شدت اعتماد به نفس دارند. این افراد در جایی اگر مسئله جدی باشد، هم توان جدیت را دارند، اما اگر از فضای خاص که جدیت را میطلبد، خارج شوند، همان انسان شاد و مشعوف جلوه میکنند.
این افراد با دیدن یک فیلم کمدی کلی ایده برای خندیدن میگیرند و جالب است کودک درون این افراد مثل کودکان دبستانی است که به ترک روی دیوار هم میخندند.
معمولاً به این افراد گفته میشود شما اصلاً بزرگ نشدید. همان کودک هفت تا هشت سالهای که بودید هستید.
وقتی از زندگی خصوصی این افراد با خبر میشوید یا با این افراد که صحبت کنید متوجه میشوید که آنها هم مشکلات و مسائل خودشان را دارند.
برخی از این افراد، در زندگی با چنان مشکلات و مصائبی روبرو هستند که اگر یکی از این مشکلات را ما داشته باشیم، زمین و زمان را به قول معروف به هم میدوزیم؛ اما این افراد به قدری قوی هستند که اصلاً نشان نمیدهند و با تمام این مسائل باز میخندند.
خلاصه زندگی افراد با کودک درون فعال
زندگی این افراد در دو کلمه خلاصه میشود
شاد بودن و زنده نگهداشتن کودک درونشان.
آیا کودک درون چیزی واقعی است؟
اگرچه کودک درون، دیدنی نیست، اما نمیتوانیم منکر وجود آن شویم.
کودک درون، از لحاظ تصویری، واقعی است و یک واقعیت فوق العاده قدرتمند در آن است.
همانطور که فروید روانشناس بزرگ دنیا میگوید: در واقع بیشتر اختلالات روانی و الگوهای رفتاری مخرب کم و بیش به این بخش ناخودآگاه مربوط میشود»
همه ما زمانی کودک بودیم. کودکی را پشت سر گذراندهایم اما کودک درونمان همیشه کودک باقی خواهد ماند. ما رشد میکنیم اما کودک درون ما همیشه کودک باقی میماند.
چرا بزرگسالان کودک درون را نادیده میگیرند؟
متأسفانه بیشتر بزرگسالان از این موضوع آگاهی ندارند و این عدم ارتباط آگاهانه با کودک درونی خود به گفته روانشناسان بسیاری از مشکلات رفتاری، عاطفی ناشی از عدم توجه به این نکته است.
واقعیت این است که اکثر افراد بهاصطلاح بزرگسالان بههیچوجه بزرگسال نیستند. همه پیرتر میشوند اما بزرگسال نمیشوند.
بزرگسالی یعنی چه؟
بزرگسالی واقعی به تصدیق، پذیرش و مسئولیتپذیری، دوست داشتن و فرزند پروری فرزند درونی خود وابسته است.
برای اکثر بزرگسالان این اتفاق نمیافتد. در عوض کودک درون این افراد نادیده گرفته میشوند، مأیوس میشوند، رها یا رد میشوند.
چون از طرف جامعه به او گفته میشود که بزرگ شوید و این رفتارهای کودکانه را از خود دور کنید.
برای اینکه بزرگ شویم نیاز است خیلی از ظرفیتهای کودکی خود را کنار بگذاریم مثل تعجب، ترس، خوشحالی، حساسیت و بازیگوشی باید خفه شود یا قرنطینه شود یا حتی کشته شود.
کودک با رفتار بزرگانه
تازه ما به مرحلهای وارد میشویم که به کودک شش ساله خود میگوییم بزرگ شو، رفتار بالغانه داشته باش، حرف نزن، نخند، ندو، چون تو دیگر بزرگ شدی، باید رفتار آدم بزرگها را داشته باشی!
اینجاست که کودکی را در کودک خود خفه میکنیم و از کودک میخواهیم رفتار بالغانه داشته باشد. چون فکر میکنیم که این رفتارها کودکانه است و کودک باید دوران کودکی را ترک کند.
بی توجهی به کودک درون
اگر نسبت به کودک درون خود بی اعتنا باشیم، احساسات ما نادیده گرفته میشود. این کودک درون خود را در لایهای میپوشاند و از دید دیگران مخفی میکند و چون به کودک درون خود بی توجه است، مشکلات زیادی برایش پیش میآید.
انواع اهمال کاری ؛ شما در کدام دسته هستید؟
سرکوب کودک درون چه عواقبی دارد؟
خیلی از افراد در بیشتر زمانها این اجازه را به کودک درون خود نمیدهند تا خودش را نمایان کند. انگار از وجود او ترس یا واهمه دارند، فکر میکنند اگر نمایان شود، انسان را رسوا میکند؛ بنابراین سرکوبش میکنند. آنها احساس میکنند اهمیت دادن به کودک درون، ممکن است برایشان مشکلاتی به وجود آورد (چون عاشق هیجانات و کارهای خاص و تجربههای جدید است) پس سعی میکنند نادیدهاش بگیرند.
از پیامدهای منفی بی توجهی به کودک درون میتوان گفت وقتی به کودک درون خود بی تفاوت باشی هرگز یاد نمیگیرید چگونه بازی کنید و از بازی لذت ببرید.
یا حتی یاد نمیگیرید با بچههای خود چطور بازی کنید و اصلاً حوصله ندارید با کودک خود حرف بزنید چه برسد به بازی کردن.
اگر کودک درونتان را سرکوب کنید، نمیتوانید استرس خود را کنترل کنید. نمیتوانید آنطور که باید و شاید از زندگی لذت ببرید. ممکن است به اهداف والایی برسید اما همچنان از زندگی لذت نبرید.
از موارد دیگر بی توجهی به کودک درون میتوان به اعتماد به نفس پایین و پرخوری یا کم خوری، دمدمیمزاج بودن و خیلی از مشکلات ریزودرشت دیگر اشاره کرد.
بیماریهای جسمی و روحی
روانشناسان معتقد هستند اگر کودک درون شما آسیب دیده باشد یا نقش او در وجود شما کمرنگ شود، میل به افسردگی افزایش پیدا میکند و کم کم زندگی بی رمق و بی نشاط میشود.
حتی بیشتر بیماریهای روحی و روانی مثل اعتیاد و بیخوابی و انواع اضطرابها و افسردگیها که از بی توجهی به کودک درون ناشی میشود را میتوان با کمک احیای کودک درون قابل درمان دانست.
چه وقت متوجه میشوید که کودک درون شما بیمار است؟
وقتی میبینید که بیماریهای روحی و جسمی مدام به سراغتان میآید حتماً به این نکته توجه داشته باشید. کودک درون خود را به بند کشیدید و بی توجهی به کودک درونتان باعث این مصائب شده است.
وزیر آموزش و پرورش:
شبکه اجتماعی دانشآموزان به زودی فعالیت خود را آغاز می کند
به گزارش اداره اطلاعرسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش استان کرمانشاه به نقل از پایگاه اطلاعرسانی شبکه خبر، محسن حاجیمیرزایی وزیر آموزش و پرورش در برنامه 18/30 شبکه خبر گفت: با همکاری صدا و سیما برنامه آموزش را انجام دادیم و نگذاشتیم وقفهای در آموزش دانش آموزان ایجاد شود.
وی افزود: معلمانی که برای آموزش از طریق رسانه ملی انتخاب شدند از تهران و استان البرز بودند و این به دلیل دسترسی راحتتر بود و این معلمان از میان بهترینها انتخاب شدند.
حاجیمیرزایی در خصوص وضعیت فعالیت مدارس در روزهای آینده افزود: ما تابع ستاد مقابله با کرونا هستیم و تا زمانی که وزارت بهداشت اعلام نکرده ما مدارس را بازگشایی نخواهیم کرد و در ستاد کرونا تصمیم بر این است که با احتساب آموزش مجازی یک ماه به دوره آموزشی اضافه میشود. البته این بستگی به شیوع کرونا دارد.
وزیر آموزش و پرورش اظهار داشت: مدرسه تعطیل شده، اما آموزش تعطیل نیست. ما شبکهای را طراحی کردیم و از فضای مجازی و اطلاع رسانیهای داخلی کمک گرفتیم و بنا بر این است که مدارس واقعی را در فضای مجازی شکل بدهیم که در این مدارس و کلاسها جای معلم و دانش آموز مشخص است و معلم از همین طریق میتواند آزمون بگیرد و تمامی تلاش بر این است تا نیمه فروردین شبکه اجتماعی دانش آموزان عملیاتی شود.
وی همچنین درباره اعمال افزایش حقوق افزود: معلمان و کارکنان آموزش و پرورش شامل افزایش حقوق شده اند، البته جریان رتبه بندی معلمان هم باید حفظ شود.
وزیر آموزش و پرورش گفت: در سال ۹۸ فعالیت مربوط به کاستیهای سیل و زله که در آموزش وقفه ایجاد کرده بود؛ جبران شد و در این راستا شاهد آن هستیم که فضای آموزشی در کرمانشاه افزایش پیدا کرده است.
حاجیمیرزایی در رابطه با بستههای تحول خاطرنشان ساخت: تمرکز دستگاه تعلیم و تربیت روی کارآفرینی است و تلاش میشود دانش آموزان در دوره متوسطه مهارتی را فراگیرند و در آینده از آن استفاده کنند.
نوجوانی به خودی خود دوران سختی است و همهگیری بیماری کرونا آن را حتی سختتر هم میکند. با بسته شدن مدارس و لغو رویدادهای اجتماعی، بسیاری نوجوانان نه تنها برخی از مهمترین لحظات زندگی خود را از دست دادهاند، بلکه از فعالیتهای روزمرهای مثل گپ و گفت با دوستان و شرکت در کلاسهای درس هم دور افتادهاند.
شما نوجوانانی که این بیماری همهگیر تغییراتی در زندگیشان ایجاد کرده و دچار احساساتی چون اضطراب، انزوا و ناامیدی شدهاند، بدانید که تنها نیستید.» ما با روانشناس متخصص نوجوانان، نویسنده کتابهای پرفروش و ستوننویس ماهنامه نیویورکتایمز، دکتر لیزا دامور درباره اینکه چگونه میتوانید از خود و سلامت روان خود مراقبت کنید صحبت کردهایم.
۱. به خاطر داشته باشید که اضطراب شما کاملاً طبیعی است
اگر بسته شدن مدارس و سرتیترخبرهای هشدارآمیز باعث احساس اضطراب در شما شده است، بدانید که شما تنها نیستید. درواقع باید هم چنین احساسی داشته باشید. به گفته دکتر دامور، روانشناسان از دیرباز دریافتهاند که داشتن اضطراب عملکردی کاملاً طبیعی و سالم است و در واقع تهدیدها را به ما هشدار میدهد و کمکمان میکند تا برای محافظت از خودمان اقداماتی انجام دهیم. در حال حاضر اضطراب شما باعث میشود که تصمیمات درستی که لازم است بگیرید، ازجمله نرفتن به جاهای شلوغ یا صرف نکردن وقت با دیگران، شستن دستها و لمس نکردن صورتتان. با این احساسات نه تنها خودتان بلکه دیگران را نیز ایمن نگه میدارید. و با این کار دقیقاً از اعضای جامعهتان محافظت میکنید و به تمام افراد دور و برمان نشان دادهاید که به آنها اهمیت میدهید.»
داشتن اضطراب درمورد بیماری کرونا کاملاً قابل درک است، و طبق توصیههای دکتر دامور اطمینان حاصل کنید که اطلاعات خود را از منابع معتبر (مثل سایتهای یونیسف و سازمان بهداشت جهانی) کسب میکنید و یا هر اطلاعاتی که از منابع غیرمعتبرتر به دستتان رسیده، چک میکنید.»
اگر نگران هستید که نشانههای بیماری را در خود میبینید، ضروری است که در این مورد با والدین خود صحبت کنید. دکتر دامور میگوید: به خاطر بسپارید که بیماری ناشی از آلوده شدن به ویروس کرونا معمولاً خفیف است، به خصوص برای کودکان و نوجوانان.» همچنین این نکته مهم را به ذهن بسپارید که تمامی علائم بیماری کرونا قابل درمان هستند. دکتر دامور توصیه میکند که اگر حالتان خوب نیست، و یا درمورد این وروس نگران هستید، با والدین یا بزرگسالانی که به آنها اعتماد دارید صحبت کنید و از آنها کمک بخواهید. و به خاطر داشته باشید که کارهای موثر زیادی میتوانیم انجام دهیم تا هم خود و هم دیگران را ایمن نگه داشته و شرایط را بهتر تحت کنترل داشته باشیم از جمله شستن مرتب دستها، لمس نکردن صورت و حفظ فاصله اجتماعی.»
۲. ذهنتان را متوجه موضوعات دیگر کنید
دکتر دامور می گوید: روانشناسان معتقدند که وقتی ما به مدت طولانی در شرایط سخت قرار میگیریم، بهترین کار این است که مشکلات را به دو دسته تقسیم کنیم: چیزهایی که میتوانم کنترل کنم و چیزهایی که در مورد آنها هیچ کاری از دستم ساخته نیست.»
درحال حاضر چیزهای زیادی وجود دارند که در دسته دوم قرار میگیرند، و کاملاً هم طبیعی است، ولی تنها کاری که به ما کمک میکند تا با این مورد کنار بیاییم این است که افکارمان را از این موضوع دور کنیم. دکتر دامور بهعنوان راههایی برای دستیابی به آرامش و توازن در زندگی روزمرهتان پیشنهاد میدهد که به تکالیف درسیتان برسید، فیلمهای مورد علاقهتان را تماشا کنید و یا موقع خواب کتاب داستان بخوانید.
۳. راههای جدید برای ارتباط با دوستانتان پیدا کنید
اگر میخواهید با دوستانتان وقت بگذرانید و در عین حال فاصله اجتماعی را هم رعایت کنید، استفاده از رسانههای اجتماعی بهترین راه ارتباطی است. خلاق باشید؛ به چالشهایی که درباره سلامت در رسانههای اجتماعی پدید آمدهاند، بپیوندید. دکتر دامور می گوید: من هیچگاه خلاقیت نوجوانان را دستکم نمیگیرم، حدس من این است که نوجوانان شیوههای جدید ارتباط آنلاین با یکدیگر و متفاوت از قبل را پیدا خواهند کرد.»
دکتر دامور در ادامه میگوید: البته دسترسی بیوقفه به صفحات مجازی و رسانههای اجتماعی هم ایده چندان خوبی نیست. اصلاً کار سالم و هوشمندانهای نیست و ممکن است اضطراب شما را چندبرابر کند.» دکتر دامور پیشنهاد میکند که با کمک والدینتان زمانبندی و محدودیت استفاده از صفحات مجازی برای خود تعیین کنید.
۴. بر روی خود تمرکز کنید
هیچ وقت دوست داشتهاید که کار جدیدی یاد بگیرید، کتاب جدیدی بخوانید یا وقت خود را صرف ساز زدن و تمرین موسیقی کنید؟ حالا وقت انجام این کارهاست؛ روی خودتان تمرکز کنید و راههایی پیدا کنید که از این فرصت و زمان به دست آمده به شیوهای سازنده و برای مراقبت از سلامت روان خود استفاده کنید. دکتر دامور میگوید: من فهرستی از تمام کتابهایی که دوست دارم بخوانم و کارهایی که واقعاً قصد انجامشان را دارم تهیه کردهام.»
وقتی دچار احساسات ناراحتکننده هستید، تنها راه چاره کنار آمدن با این احساسات و گذر از آن است.
۵. احساسات خود را بشناسید و بپذیرید
از دست دادن رویدادها، سرگرمیها یا مسابقات ورزشی که میتوانستید با دوستانتان در آنها شرکت کنید، بسیار ناامیدکننده است. تمام اینها ضررها و ضربههای بزرگی هستند. دکتر دامور میگوید: این اتفاقات واقعاً برای نوجوانان ناگوار است و حق دارند که از این وضعیت ناراحت شوند. بهترین راه برای کنار آمدن با این ناامیدی چیست؟ ابتدا باید داشتن این احساس را بپذیرید. وقتی دچار احساسات ناراحتکننده هستید، تنها راه چاره کنار آمدن با این احساسات و گذر از آن است. هیچ اشکالی ندارد که غمگین باشید، و اگر به خودتان اجازه بدهید که احساس غم را بروز بدهید، زودتر حالتان بهتر میشود.»
هرکسی احساسات خود را به گونهای متفاوت نشان میدهد. بعضی بچهها به کارهای هنری روی میآورند، بعضی دوست دارند با دوستانشان حرف بزنند و با استفاده از احساس غمی که دارند، در موقعی که نمیتوانند دیگر مثل قبل کنار هم باشند، به این صورت با دیگران ارتباط برقرار کنند. مهم این است که همان کاری که احساس میکنید برایتان بهتر است را انجام دهید.»
۶. با خودتان و با دیگران مهربان باشید
بعضی نوجوانان در مدرسه به دلیل بیماری کرونا مورد آزار و سوء استفاده قرار میگیرند. دکتر دامور می گوید: کمک خواستن از دیگران بهترین راه مواجهه با هر نوع آزار در این مورد است. نباید از بچهها و نوجوانانی که مورد آزار قرار گرفتهاند انتظار داشته باشیم که به تنهایی درمقابل چنین سوءرفتارهایی از خود دفاع کنند، بلکه ما باید آنها را تشویق کنیم که از دوستان و بزرگسالان کمک و حمایت بخواهند.»
اگر شما شاهد این هستید که یکی از دوستانتان مورد آزار قرار گرفته، به کمکش بشتابید و پیشنهاد حمایت به او بدهید. اگر هیچ عکسالعملی نشان ندهید، ممکن است فکر کند که همه بر ضد او هستند یا هیچکس به او اهمیتی نمیدهد. حرفهای شما موثر خواهد بود.
و به خاطر داشته باشید که اکنون بیشتر از هر زمان دیگری ما باید درمورد هر آنچه میگوییم یا به اشتراک میگذاریم عاقلانه رفتار کنیم تا دیگران را ناراحت نکنیم.
مدیرکل امور تربیتی، مشاوره و مراقبت در برابر آسیب های اجتماعی آموزش و پرورش گفت: با وجود تعطیلی طولانی مدارس برای پیشگیری از شیوع بیماری کرونا، خانواده ها نباید نگرانی برای هدایت تحصیلی دانشآموزان داشته باشند و در صورت ادامه تعطیلی ها، طی روزهای آینده تصمیمات مقتضی به اطلاع جامعه فرهنگیان و دانشآموزان خواهد رسید.
به گزارش روز سه شنبه معاونت پرورشی و فرهنگی، مسعود شکوهی گفت: هدایت تحصیلی یکی از موارد مهم و مورد پرسش خانواده ها در تمام ایام است زیرا با سرنوشت و آینده فرزندانشان گره خورده است. منظور از هدایت تحصیلی در دوره متوسطه، هدایت دانش آموزان به مناسب ترین و بهترین رشته تحصیلی است که این رشته تحصیلی بر اساس استعداد و علاقه آنها متناسب با نیازها و امکانات کشور انتخاب می شود.
وی افزود: هدایت تحصیلی را شاید بتوانیم نقطه عطف زندگی هر فردی قلمداد کنیم اگر این امر به درستی و با دقت انجام نشود، می توانیم این تصور را داشته باشیم که آینده شغلی و تحصیلی فرد به خطر می افتد.
شکوهی برخی از موارد دخیل در امر هدایت تحصیلی را برشمرد و افزود: بررسی نتایج نمرات دانش آموزان در تمامی دروس دوره اول متوسطه با ضرایب اختصاصی هر درس در رشته ها و گروه های مختلف به میزان ۳۵ درصد، آزمون های استعداد، رغبت و ارزش های تحصیلی شغلی از دانش آموزان به میزان ۳۰ درصد، نظر دبیران، نظر دانش آموزان، نظر والدین و نظر مشاور از جمله عوامل دخیل در هدایت تحصیلی هستند.
مدیرکل امور تربیتی، مشاوره و مراقبت در برابر آسیب های اجتماعی خاطر نشان کرد: آیین نامه های هدایت تحصیلی می گوید: دانش آموزان در شاخه نظری به یکی از رشته های ریاضی و فیزیک، علوم تجربی، علوم انسانی و معارف اسلامی هدایت خواهند شد یا در شاخه فنی و حرفه ای و کار و دانش، دانش آموزان در یکی از زمینه های صنعت، کشاورزی و خدمات هدایت شده و در هنرستان های موجود وارد می شوند.
شغل از نظر لغوی، به معنای به کار واداشتن کسی و آن چه مایه مشغولیت می باشد، است. از طریق اشتغال، فردْ فعالانه در جریان تولید و خدمات مشارکت می کند و پاداشی نقدی یا جنسی دریافت می دارد. کار و شغل، فعالیتی بدنی یا فکری در راه تولید و خدمت است. بنابراین، در تعریف شغل می توان گفت: شغل، یعنی کاری که فرد، مشغول به انجام آن است و به وسیله آن، هم انجام وظیفه می کند و هم امرار معاش می نماید.
با اندکی توجه به کل نظام هستی، در می یابیم که تمام موجودات، از مادی گرفته تا عالم فرشتگان، برای رسیدن به اهداف خاص خود، در حال تلاش و پویایی اند. حتی خداوند هستی بخش، همواره در حال حیات آفرینی و هدایت و پرورش موجودات هستی است و عبارتی دیگر و زیباتر به فرموده امام خمینی رحمه الله حق تعالی مبدأ کارگری است و [خود] کارگر است». حال که همه در کارند، شایسته نیست انسان در تکاپوی اهداف کمال بخش خود نباشد. س و درجا زدن، با شأن و منزلت و برنامه ای که خداوند برای انسان و تکامل او طراحی کرده، ناسازگار است. بنابراین، بر انسان لازم است با بهره گیری از نیروی عقل و تدبیر که از خالق مهربان خود دریافت کرده، به استخدام متعهدانه از طبیعت بپردازد و شرایط لازم برای طی مراحل کمال را برای خود رقم زند.
در فرهنگ حیات بخش اسلام، کار یا شغل وسیله ای است برای کسب روزی حلال، خدمت به مردمان، جلب رضایت پروردگار و نزدیک شدن به خدا. ارزش انسان در اسلام، به چگونگی و اندازه کار اوست.
این آیات انبوه، از سویی انسان را به تلاش مستمر و خستگی ناپذیر تشویق می کند و از سوی دیگر، او را از کسالت و سستی و کم کاری یا غوطه ور شدن در کارهای زشت و ظالمانه در قلمرو اقتصادی باز می دارد.
قرآن کریم همان گونه که کتاب دانش و خرد، آگاهی و ایمان، برابری و آزادی و عدالت است، کتاب کار و تلاش همیشگی و عمل شایسته و سازنده و عادلانه در کنار باور عمیق و ایمان همه جانبه و واقعی نیز می باشد، تا بر همگان روشن سازد که هم رسیدن به مواهب مادی و دنیوی در گرو کار و تلاش پی گیر و صادقانه است، و هم دست یابی به سعادت و رستگاری آخرت و بهشت پرنعمت و زیبای خدا.
در قرآن کریم، بیش از 550 آیه در قالب ها و چهره های گوناگون درباره کار و کوشش آمده است.
قرآن کریم در انگیزش انسان به کار و کوشش روشنگری می کند و معتقد است که با وجود تفاوت سلیقه ها، استعدادها، توانمندی ها و موهبت های خدادادی انسان ها، باز هم پایه و اساس هر رشد و اوج و پیروزی در دنیا و آخرت، کار و کوشش است و می فرماید: برای انسان بهره ای جز سعی و کوشش او نیست». کار، مناسب ترین بسترها را در زمینه سعادت دنیوی و اخروی انسان فراهم می آورد؛ از این رو یک کار دنیوی ساده، بالاترین درجات را در جهان آخرت به دنبال خود دارد. رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: کسی که برای تأمین مخارج زندگی خانواده اش از راه حلال می کوشد، همانند مجاهد در راه خداست».
در منابع روایی اسلام آمده که هرگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله به شخصی برمی خوردند و آن شخص در نظر آن حضرت بزرگ جلوه می کرد، می فرمود: آیا این شخص حرفه و صنعتی دارد، که به وسیله آن امور زندگی اش را اداره کند. اگر می گفتند صنعت و شغلی ندارد، می فرمود: این مرد در نظر من اهمیتی ندارد و از چشم من افتاد. می پرسیدند: چرا یا رسول اللّه ؟ می فرمود: زیرا، مؤمن زمانی که کار و درآمدی نداشته باشد، از دینش مایه می گذارد تا زندگی را ادامه دهد». آن حضرت، به کرامت آدمی و عزّت نفس او بسیار اهتمام داشت و می فرمود: هر که از دست رنج خود روزی بخورد، خداوند نظر رحمت خویش را به او خواهد داشت».
انتخاب شغل و کار مناسب، از ابتدایی ترین و ضروری ترین مسایلی است که همواره با زندگی نوع بشر همراه بوده و قسمت مهمی از حیات او را تشکیل می داده است. شخصیت و منزلت فردی و اجتماعی انسان، در گرو کار و فعالیت همیشگی است تا دست نیاز پیش دیگران دراز نکند و بتواند عزت نفس خود را حفظ، و استعدادهای خود را شکوفا کند. انسانی که سربار دیگران باشد و از حاصل کار آن ها تغذیه کند، یک زندگی انگل وار خواهد داشت. روشن است که دین و دنیای افراد بی شغل، در معرض خطر قرار دارد.
انتخاب شغل، مسأله ساده ای نیست و برخی از جوانان به دلیل نداشتن تجربه کافی در برخورد با جمع و عدم مهارت، اغلب در انتخاب شغل، دچار اشکال و سردرگمی می شوند؛ زیرا: شرایط انتخاب تمام شغل ها یکسان نیست و عوامل اجتماعی و فرهنگی در انتخاب شغل مؤثرند. نیز همه شغل ها از درآمد و منزلت اجتماعی یکسانی برخوردار نیستند و بازار کاردر انتخاب شغل، نقش مهمی دارد. در آموزه های دینی هم، م جایگاه ویژه ای دارد. امام علی علیه السلام در این باره می فرماید: پیش از آن که درباره کاری تصمیم بگیری، م نما و قبل از این که وارد حوزه عمل شوی، فکر و اندیشه کن».
از دیدگاه امام علی علیه السلام ، وم مشاوره با اهل فن چنین بیان شده است: شایسته مرد عاقل آن است که نظر خردمندان را بر اندیشه خود بیفزاید و دانش خویش را با علم دانشمندان پیوند دهد». هم چنین آن حضرت درباره جایگاه مشاوره چنین می فرماید: هیچ پشتیبانی چون م نیست».
آموزش مهارت های شغلی، باید با استعدادهای فرد مناسب باشد؛ چنان که ابوعلی سینا گفته است: هر شخصی پس از آموختن قرآن و پایه های آغازین زبان، باید مطابق استعدادش آموزش یابد. او باید در پی پیشه و فنی برود که طبعا در خورآن است و نباید از آرزوها و هوس هایش پیروی کند. هم چنین به نظرخواجه نصیرالدین طوسی، هدایت شغلی و آموزش هر فرد باید بر اساس استعداد و توان او انجام گیرد تا موجبات موفقیت او در زندگی آینده اش فراهم شود.
یکی از سنت های خیلی خوب گذشته که امروزه تا حدودی کم رنگ شده، این بود که اجداد و پدران، شغل های خود را به فرزندان می آموختند و بدین وسیله، باهزینه اندکی مهارت های مهم شغلی به فرزند منتقل می شد. این امر از جهات متعددی سودمند است و می تواند گوشه ای از مشکلات بیکاری را در جامعه امروزی حل کند.
رضایت شغلی، یعنی فرد شغلش را دوست می دارد، برای آن ارزش زیادی قائل است و به گونه ای مثبت به آن می نگرد. تنها یک عامل موجب رضایت شغلی نمی شود؛ بلکه ترکیبی از مجموعه عوامل گوناگون، سبب می گردد شاغل از شغلش احساس رضایت کند و به خود بگوید که از آن راضی است و لذت می برد. نکته در خور توجه این که در کشور ما، پس گذشت ربع قرن از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، هنوز مسأله شغل و رضایت شغلی به صورت کارشناسانه مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار نگرفته و راهکارها و راهبردهای پایداری آن ارائه نشده است.
معصومان علیهم السلام همواره افراد پرتلاش و مأنوس به کار را، مورد لطف و تشویق خویش قرار می دادند. روزی رسول اکرم صلی الله علیه و آله در جمع یاران خود نشسته بود. در همین لحظه، جوان توانایی را دیدند که اول صبح به کار و کوشش مشغول بود. برخی از یاران پیامبر، زبان به کنایه گشوده، گفتند: این جوان اگر نیرومندی و توان خود را در راه خدا به کار می انداخت، شایسته تقدیر و ستایش بود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: این سخن را نگویید! اگر این جوان برای معاش خود کار کند که در زندگی محتاج دیگران نباشد و از مردم بی نیاز گردد، او با این عمل در راه خدا قدم برمی دارد. هم چنین اگر کار کند تا زندگی والدین ضعیف یا کودکان ناتوان را تأمین کند و از مردم بی نیازشان گرداند، باز هم در راه خدا گام برمی دارد. ولی اگر کار می کند تا با درآمد خود به تهیدستان مباهات نماید و بر ثروت و دارایی خود بیفزاید، او به راه شیطان رفته و از صراط حق منحرف شده است».
تن آسایی و تنبلی دور کن | بکوش و زِ رنج تنت سور کن |
که اندر جهان گنج بی رنج نیست | کسی را که کاهل بود گنج نیست |
ملک الشعراء بهار
استقامت و پشتکار، یکی از مهم ترین عوامل پیروزی در تمام کارهاست. امام علی علیه السلام استقامت و پشتکار در فعالیت ها را در هر شرایطی لازم دانسته و همگان را از انجام کارهای ناتمام برحذر داشته است: کار کنید و آن را به پایانش رسانید و در آن پایداری کنید و آن گاه شکیبایی ورزید و پارسا باشید». هم چنین می فرماید: خود را برای استقامت در برابر مشکلات عادت ده که شکیبایی در راه حق، عادتی پسندیده است».
پیشوایان ما با گفتار و عملشان، همواره پیروان خود را به تلاش برای روزی حلال تشویق و ترغیب کرده و هر گونه کار و فعالیت اقتصادی را که به منظور رفاه خانواده صورت گیرد، در حکم جهاد در راه خدا شمرده اند؛ ولی در عین حال، خطر خروج از مدار اعتدال و افتادن در دام حرص و زیاده خواهی را نیز گوشزد نموده، مردمان را به میانه روی در طلب روزی و دنبال دنیا رفتن فرا می خواندند. امام صادق علیه السلام می فرماید: در پی روزی باش، ولی دنبال روزی رفتن تو، از حد کسانی که خود را تضییع می کنند، بالاتر و از حد حریصان، پایین تر باشد». امام علی علیه السلام هم می فرماید: به دست آوردن روزی تضمین شده، نباید برای شما بر اعمال واجب مقدم باشد». نیز آن حضرت در توصیه به فرزندش، امام حسن علیه السلام می فرماید: در طلب (دنیا) آرام باش و برای تحصیل روزی، طریق اعتدال را نگه دار؛ چه بسا تلاشی که به نابودی سرمایه انجامد، و هر جوینده ای یابنده و کامروا نباشد و هر که راه اعتدال پوید، نیازمند نشود».
پارسایی و خداترسی، رمز گشایش در زندگی و فراوانی روزی است؛ چنان که قرآن کریم می فرماید: هر کس از خدا پروا کند، (خدا) برای او راه نجاتی قرار می دهد و مشکلات زندگی اش را حل می کند و از جایی که گمان ندارد، به او روزی می رساند». از آن سوی، آلودگی به گناه نیز تأثیر بسیاری در کاهش روزی مؤمنان دارد و باید با استغفار آن را جبران نمود. علی علیه السلام به کمیل بن زیاد نخعی چنین می فرماید: هرگاه در روزی تو تأخیر و تنگی پدید آمد، آمرزش بخواه، تا روزی را بر تو فراخ گرداند».
آزمندی، آفتی است که انسان را در دام طمع و انباشت ثروت می اندازد و او را به دنیا حریص می سازد. در سخنی از امام علی علیه السلام آمده است: آزمندی و حرص به دنیا را رها کن و به زندگی طمع مبند. روزی قسمت شده و تلاش (حریصانه) انسان بی فایده است. هر که طمع می ورزد، فقیر است و هر که قناعت می کند، غنی است».
در آموزه های دینی، همپای نفی آز، به قناعت تأکید شده است؛ بدان حد که در کلام امیرالمؤمنین علیه السلام قناعت، دولت مندی شمرده شده است. لقمان حکیم نیز فرزندش را چنین به قناعت اندرز می دهد: پسرم! به آن چه خداوند قسمتت کرده قناعت کن تا عیش و زندگی ات صفا یابد، و اگر طالب آنی که عزت دنیا را فرا هم آوری، از آن چه در دست مردم است طمع بِبُر؛ زیرا که انبیا و صدیقان از قطع طمع به همه جا رسیدند».
کسی که برخداوند توکل دارد، هرگز یأس و ناامیدی به خود راه نمی دهد؛ زیرا تکیه او بر قادر بی نهایت و شکست ناپذیر است. توکل بر خدا، انسان را از انواع وابستگی ها که منشأ ذلت و بردگی است، نجات می دهد و به او آزادی و اعتماد به نفس می بخشد.
امام علی علیه السلام توکل بر خدا را ریشه قوت قلب می داند و در کنار توکل، بر تلاش و جستن روزی تضمین شده، نیز تأکید می نماید و می فرماید: روزی را بجویید؛ زیرا روزی برای جوینده آن ضمانت شده است» .
از بازار و جامعه مسلمانان انتظار می رود که با شنیدن صدای اذان، کار و کسب خود را به حالت تعطیل درآورند و یکپارچه به نماز بایستند. خوش بختانه با تدابیر متولیان فرهنگی ومردم، در محیط های شغلی و بازارها مساجد و نمازخانه تأسیس شده است. تصور این که لحظاتی عبادت، شایداز مشتریان و کمیت کار بکاهد، ریشه در نوعی سطحی اندیشی و عدم ایمان به روزی دهنده دارد. این برداشت که نماز باعث عقب ماندن و به نحوی کاهش در کسب و تجارت است، برخلاف آموزه های صریح قرآن و ناسازگار با سیره امامان معصوم علیهم السلام است. آن کاسبی که در آستانه اذان، محل کسب خود را می بندد و به سراغ روزی ده می رود، به روزی خود نزدیک تر است.
امام علی علیه السلام فرمودند: پاک ترین درآمد آن است که از راه حلال به دست آید». هم چنین قرآن کریم می فرماید: شما را از پاکیزه ها روزی داد». مفهوم این آیه شریفه آن است که پاکیزه ها، روزی انسان است، نه پلیدیها؛ هر چند بعضی از انسان ها روزی پاکیزه خود را به حرام و پلیدی بدل می سازند. رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: جستجوی کسب حلال، بر هر مرد و زن مسلمان واجب است». و نیز فرمود: عبادت هفتاد جزء دارد که بهترین آن ها، به دست آوردن روزی حلال است». نیز فرمودند: کسی که در اثر کار و جستجوی حلال خسته شود و سر بر بستر بگذارد و بخوابد، شب سحر کند در حالی که بخشوده شده است».
درباره تأثیر لقمه حلال نیز از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود: هر کس چهل روز به طور مداوم حلال بخورد، خداوند قلب وی را روشن می گرداند». امام علی علیه السلام هم فرمودند: خوشا به حال کسی که رام و آرام است و کسب و کاری پاکیزه دارد».
ابن ابی الحدید می نویسد: روزی امام علی علیه السلام وارد مسجد شد و به مردی که کنار مسجد ایستاده بود، فرمود: مواظب این استر من باش». اما آن مرد، دهنه استر را درآورد و آن را با خود برد. حضرت بعد از اتمام نماز، از مسجد بیرون آمد و تصمیم داشت که دو درهم به آن مرد پاداش دهد، ولی دید استر به حال خود رهاست. امام آن دو درهم را به یکی از غلامان خود داد که دهنه ای برای استر بخرد. غلام به بازار رفت و دهنه مسروقه را آن جا دید و به دو درهم خرید و نزد حضرت آورد. امام علیه السلام فرمود: بنده به سبب بی صبری، خود را از روزی حلال محروم می کند و بیشتر از روزی مقدّر هم نصیبش نمی شود».
وجدان، دستگاهی است که خداوند منّان در انسانها تعبیه کرده تا رعایت حقوق دیگران تضمین شود. این محاسبه و مراقبت شخصی که افراد متعهد در درون خود اعمال می کنند، می تواند کمیت و کیفیت بازدهی کار را همواره حفظ کند. به اهمیت رعایت وجدان کاری و کارکرد آن هنگامی پی می بریم که داشتن آرامش روحی را فقط در گرو به کار بستن باید و نبایدهای وجدانی بدانیم. ناگفته پیداست که در اثر کم کاری، بدکاری و. نیروی وجدان فرد فعّال می شود و با نوعی عذاب وجدانی، آرامش او را مختل می سازد. بدین ترتیب، روشن می شود که احساس آرامش در محیط کار و بیرون از آن، مشروط به رعایت توصیه های مدیر و مافوق درونی است که همان وجدان می باشد.
تقریبا در تمام مشاغل دولتی، فرد شاغل با ابزار و امکانات بیت المال سرو کار دارد. توجه به این نکته که این امکانات باید در همان چارچوبی که در شرح وظایف افراد آمده استفاده شود، امری بدیهی است. اما با این حال متأسفانه عبارت استفاده اختصاصی ممنوع» نادیده گرفته می شود و بدبینی مردم را به برخی کارمندان مشاغل دولتی پدید می آورد. هنگامی که حضرت امیر علیه السلام حاضر نشد حتی یک شمع را لحظاتی برای امری غیر از امور بیت المال به کار گیرد و از سوی دیگر، زندگی سرمشق دهنده بزرگان و علمای دین را در این زمینه واقعا شگفت انگیز می یابیم، این پرسش عمیق سر بر می آورد که چرا برخی از ما در عمل به آن عاجز می شویم.
شریعت اسلام، برای تشویق انسان به کار و شغل سودبخش و انسانی در همه میدان ها، پیروان خود را از کم کاری، پرخوابی، تنبلی و کسالت سخت پرهیز می دهد؛ زیرا بیکاری و سستی در انجام کار، یکی از عوامل پیدایش مفاسد اجتماعی است. امام رضا علیه السلام در این باره می فرماید: در فراهم آوردن روزی خویش کم کاری نکنید؛ زیرا پدران ما در این راه می کوشیدند و با سخت کوشی آن را می جستند». امام کاظم علیه السلام هم فرمود: به راستی که خداوند بنده ای را که زیاد می خوابد و به دنبال کار نمی رود و بی کار می گردد، دشمن می دارد».
از امام باقر علیه السلام روایت شده است که: روزی حضرت موسی بن عمران علیه السلام به پیشگاه خدا عرض کرد: پروردگارا! کدام یک از بندگانت در نزد تو مبغوض تر هستند؟ فرمود: آن کس که در شب مانند مرداری در رختخواب افتاده و در روز عمرش در جامعه به بطالت می گذرد و کار نمی کند و می خواهد از دسترنج دیگران ارتزاق کند». سستی، تنبلی و بی حوصلگی، وقتی به عنوان عادت درآید، حربه ای برای سرکوبی موفقیت فرد است. امام صادق علیه السلام دراین باره می فرماید: از بی حوصلگی بپرهیز؛ زیرا این دو کلید هر بدی هستند. کسی که سستی و کسالت به خرج دهد. حق را ادا نخواهد کرد و کسی که بی حوصلگی کند، بر کار حقی صبر و شکیبایی نمی کند».
قرآن در توجه دادن به ارزش و اهمیت کار و تلاش مفید و رشد دهنده، به پیامبر به عنوان نمونه و الگوی کار و تلاش فرمان می دهد که پس از پایان هر کار بزرگ و مهم، تلاش بزرگ دیگری در دستور کار خویش قرار دهد و سخت کوشی مستمر و پی گیر را برنامه زندگی پربار خود سازد. براساس این رهنمون، افراد با ایمان اوقات فراغت ندارند؛ چنان که علی علیه السلام فرمود: وقت مؤمن، پر است». ناگفته نماند که این بدان معنا نیست که اهل ایمان، وقت تفریح و استراحت ندارند؛ بلکه منظور آن است که شخص مسلمان بر اساس رهنمود شریعت اسلام، هیچ وقت بیکار نیست و برای تمام اوقاتش برنامه دارد که تفریح یکی از آن برنامه هاست.
یکی از اسباب آلودگی و آفت عفاف و پاکدامنی، بیکاری است که در روایات اسلامی از آن به شدت نهی شده است. امام علی علیه السلام فرمود: خداوند شخص سالم و بیکاری را که نه در پی کار دنیا و نه در پی کار آخرت است، دشمن می دارد». این به دلیل مفاسدی است که بیکاری در پی دارد و اشتغال به کار، چه برای تأمین معاش دنیوی باشد و چه برای ذخیره اخروی، می تواند از آن مفاسد پیش گیری کند. در روایتی دیگر از امام علی علیه السلام آمده است: بیکار، دنبال کار زشت می رود و دست وی به سوی گناه دراز می شود». بیکاری یکی از بلاهای اجتماعی اقتصادی شناخته شده ای است که به از دست دادن حیثیت و کاهش تولید می انجامد.
باسلام و احترام
کمیته هفته معرفی مشاغل در روز دوشنبه مورخ 99/02/01 با حضور کارشناسان حوزه اداری در دفتر معاونت پرورشی و تربیت بدنی ناحیه سه برگزار گردید.
جناب آقای قاسمی معاون پرورشی و تربیت بدنی ناحیه ضمن عرض خیر مقدم و آرزوی صحت و سلامتی برای همکاران و هموطنان عزیز در جهت گذار از بحران بیماری کرونا،در خصوص دستورالعمل و نحوه اجرای هفته مشاغل با توجه به تعطیلی مدارس به علت بیماری کرونا و اجرای هرچه مطلوب تر هفته مذکور و اطلاع رسانی های مناسب به دانش آموزان با استفاده از امکانات و بسترهای فضای مجازی کارشناسی مشاوره و مدارس توضیحاتی را ارائه نمودند.
در ادامه کارشناسی مشاوره ناحیه و سرگروه آموزشی مشاوران به تشریح اقداماتی که باتوجه به دستورالعمل ابلاغی قرار است در هفته معرفی مشاغل صورت پذیرد پرداختند.
شاخههای تحصیلی در انتخاب رشته سال نهم با توجه به فرمی که مدارس در اختیار دانشآموزان قرار میدهند، در پایه نهم سه شاخه با نامهای علوم نظری، کاردانش و فنیوحرفهای همراه با زیرمجموعههای خود را مشاهده میشود. علوم نظری شامل: علوم تجربی، علوم ریاضی و فیزیک، ادبیات و علوم انسانی، علوم و معارف اسلامی کار و دانش شامل: زمینههای مربوط به صنعت، هنر، خدمات و کشاورزی فنیوحرفهای شامل: زمینههای مربوط به صنعت، هنر، خدمات و کشاورزی ✅ معرفی شاخههای علوم نظری علوم نظری یکی از شاخههای پرطرفدار بین دانشآموزان در دوران متوسطه است که شامل علوم تجربی، علوم ریاضی و فیزیک، ادبیات و علوم انسانی و علوم و معارف اسلامی است؛ که در ادامه میخواهیم به معرفی تکتک این رشتهها بپردازیم. رشته ریاضی و فیزیک همانطور که از نامش پیداست برای انتخاب این رشته در انتخاب رشته سال نهم، دانشآموزان باید در دروس ریاضی و فیزیک نمرات خوبی داشته باشند؛ یعنی داشتن پایهی قوی در این دروس برای تحصیل در این شاخه مهم و ضروری است. دروس شیمی و هندسه نیز از دیگر پیشنیازهای این رشته بشمار میروند. دانشآموزان برای موفقیت در این رشته باید از توانایی ذهنی بالایی در حل مسائل ریاضی و توانایی تجزیهوتحلیل مسائل مختلف و قدرت تجسم فضایی برخوردار باشند. در ادامهی تحصیلات تکمیلی این رشته نیز دروس ذکرشده دارای ضرایب بالایی هستند که باید به این نکات توجه کافی شود. این رشته یکی از وسیعترین رشتههای دانشگاهی محسوب میشود که دربرگیرندهی بیشتر رشتههای مهندسی است. دانشآموزان علاقهمند به مهندسی باید از طریق این شاخه به ادامهی تحصیل بپردازند. دانشآموزان برای ورود به این رشته باید حدنصاب لازم نمرات را در دروس علوم و ریاضی به دست آورند. رشته تجربی رشته تجربی یکی از پرطرفدارترین رشتهها در انتخاب رشته سال نهم و در میان دانشآموزان متوسطه است. افراد علاقهمند به علوم پزشکی و پیراپزشکی باید از طریق این رشته وارد دانشگاه و بازار کار شوند. برای موفقیت در این رشته باید در دروس علوم تجربی دوره راهنمایی، علوم زیستی، ریاضی و شیمی، از توانایی و پایهی خوبی برخوردار باشند. دانشآموزان این رشته باید علاقهی کافی به مطالعهی بدن انسان و موجودات زنده و قدرت به خاطر سپردن تمام جزئیات آنها را داشته باشند تا بتوانند موفق شوند. افرادی که به علوم آزمایشگاهی و تجزیه تحلیل مواد و کشف چیزهای جدید علاقهمند میباشند باید سراغ این شاخه بروند. از نظر تنوع رشتههای دانشگاهی این رشته بعد از رشتهی ریاضی و فیزیک در رتبهی دوم قرار دارد. بسیاری از دانشآموزان این رشته به سمت رشتههای پزشکی و یا رشتههای مرتبط با پزشکی میروند و بعد از فارغالتحصیل شدن از دانشگاه میتوانند در مراکز درمانی و بهداشتی مشغول به کار شوند. دانشآموزان علاقهمند به این رشته باید حدنصاب لازم نمرات را در دروس علوم و ریاضی به دست آورند. رشته ادبیات و علوم انسانی یکی از رشتههای شاخهی علوم نظری رشتهی ادبیات و علوم انسانی است. همانطور که از نامش نیز مشخص است، این رشته مربوط به علوم انسانی و اجتماعی است. زبان و ادبیات ملل مختلف، ادیان و مذاهب مختلف، علوم ورزشی، باستانشناسی، تاریخ، جغرافیا، اقتصاد، جامعهشناسی، علوم اجتماعی و مردمشناسی، فلسفه و منطق، روانشناسی، مسائل مربوط به خانواده و علوم تربیتی از محورهای اصلی این رشته محسوب میشود. علاوه بر اینکه دانشآموزان این رشته باید در دروس ادبیات و زبان عربی قوی باشند، باید از قدرت حافظهی بالایی برای به خاطر سپردن مطالب دروس برخوردار باشند. در درجهی دوم دانشآموزان این رشته برای موفقیت باید توانایی بالایی برای برقراری ارتباط با دیگران داشته باشند و از مهارت سخنوری خوبی برخوردار باشند. دانشآموزان علاقهمند به این رشته باید حدنصاب لازم نمرات در دروس زبان و ادبیات فارسی، مطالعات اجتماعی و زبان عربی را به دست آورند. رشته علوم و معارف اسلامی در این رشته پیرامون دروس و موضوعات معارف اسلامی و تفسیر قرآن و ادبیات و زبان عربی بحث میشود. پس باید دانشآموزان در این زمینه علاقه و استعداد کافی داشته باشند. بیشتر دروس این رشته مانند رشتهی علوم انسانی جنبهی حفظیاتی دارند، پس باید دانشآموزان از قدرت تمرکز و حافظهی خوبی برخوردار باشند. فارغالتحصیلان این رشته میتوانند در رشتههای دانشگاهی مربوط به گروه ادبیات و علوم انسانی ادامهی تحصیل دهند. همچنین برخی از مؤسسات آموزش عالی خاص مانند دانشگاه علوم و حدیث، از بین داوطلبین مذکور برای ادامهی تحصیل در رشتههای مذهبی و اسلامی دانشجو میپذیرد. کسب حدنصاب نمرات دروس معارف اسلامی، زبان و ادبیات فارسی و زبان عربی برای ورود به این رشته اامی است. ✅ شاخه فنیوحرفهای این شاخه روی دروس عملی و مهارتی بیشتر از دروس تئوری تمرکز دارد؛ بنابراین این رشته در انتخاب رشته سال نهم برای دانشآموزانی که به مهارتهای عملی علاقهمند هستند، بسیار مناسب است. رشتههای فنیوحرفهای شامل رشتههایی در زمینههای هنر، کشاورزی، خدمات و صنعت است. دانشجویان این شاخه با توجه به مباحث درسی و نوع دروسی که برای آنها ارائه میشود، از نظر عملی آمادگی بیشتری نسبت به بقیهی دانشآموزان در ورود به بازار کار دارند. مراکز و واحدهای آموزشی که این شاخه در آنها تدریس میشوند هنرستان» و دانشآموزان آن هنرجو» نامیده میشوند. از اهداف این شاخه میتوان به ایجاد خلاقیت و نوآوری و کشف بهتر و زودتر استعدادهای دانشآموزان و پرورش درست آنها برای دستابی به شغلهای مرتبط نام برد. برای ورود به این شاخه دانشآموزان باید بتوانند حدنصاب نمرات دروس ریاضی و علوم تجربی و حرفهوفن را به دست آورند. گروه هنر شامل رشتههایی مانند سینما، انیمیشن، نقاشی، هنرهای تجسمی، هنرهای چوبی و قلمزنی، گرافیک، طراحی و دوخت و… است. انتخاب رشته بر مبنای اصول علمی گروه صنعت شامل رشتههای: الکترونیک، الکتروتکنیک، مکانیک خودرو، نقشهبرداری، متالوژی، ساخت و تولید، نقشهکشی عمومی، صنایع فی، صنایع چوب و کاغذ و… است. گروه کشاورزی شامل: امور زراعی و دامی، امور دامی، مهندسی تولیدات گیاهی، تکنولوژی گیاهپزشکی، تکنولوژی پرورش طیور، مدیریت تلفیقی آفات، تکثیر و پرورش آبزیان، صنایع غذایی، ماشینهای کشاورزی و…است. گروه خدمات شامل رشتههای: کامپیوتر، نقشهکشی معماری، کودک یاری، مدیریت خانواده، حسابداری، بازرگانی، تربیتبدنی و … است. ✅ شاخه کار و دانش این شاخه از نظر رشتههای زیرمجموعهی خود با شاخهی فنیوحرفهای شباهتهای زیادی دارد. در این شاخه نیز دانشآموزان بیشتر روی کارهای عملی و کارگاهی تمرکز دارند و مهارتهای لازم برای ورود به بازار کار را کسب میکنند. مراکز و واحدهای آموزشی مربوط به این شاخه هنرستان کاردانش» نامیده میشوند. دانشآموزانی که از توانایی کمتری برای یادگیری دروس تئوری برخوردارند، میتوانند در این شاخه به ادامهی تحصیل بپردازند. دانشآموزان این شاخه بعد از اتمام تحصیل، مدرک معتبری از طرف مرکز تحصیلی در حوزهی مرتبط با رشتهی تحصیلی خود دریافت میکنند که میتواند برای ورود به بازار کار برای آنها بسیار مفید باشد. این دو شاخه علاوه بر شباهتهای فراوان دارای تفاوتهایی نیز هستند. بیشتر دروس ارائهشده در شاخه کار و دانش عملی و کارگاهی است و دروس تئوری کمی در آن جای دارد، اما در شاخهی فنیوحرفهای دروس تئوری نیز برای دانشآموزان ارائه میشود؛ بنابراین شرایط ورود و ادامهی تحصیل در شاخهی فنی حرفهای بهمراتب سختتر از کار و دانش است. شاخهی کار و دانش به علت عملی بودن دروس تنوع رشتههای بالاتری نسبت به شاخهی فنیوحرفهای دارد. بهطور میانگین برای شاخهی کاردانش حدود ۱۵۰ زیرشاخه و برای شاخهی فنیوحرفهای حدود ۴۰ زیررشته میتوان نام برد.
درباره این سایت